تحريف تاريخ (2)

یازار : ay han

+0 به یه ن

تحريف تاريخ  (2)                       

                                         بخشي از كتاب 

                     ‌تركان و بررسي تاريخ، زبان و هويت آنها در ايران    

                                    نويسنده : حسن راشدي           

   كشور ايران كشور كثيرالمله است. از ۷۰۰۰ سال پيش تاكنون ملل و اقوام مختلف با زبانها و

 فرهنگهاي متنوع در اين كشور پهناور به زندگي در كنار هم ادامه داده و از راه پر پيچ و خم تاريخ

ايران گذر كرده­اند.

از زمان پيدايش اوّلين تمدن بشري توسط سومرهاي التصاقي زبان و بومي- ايران, تا رسيدن اولين كوچ از اقوام آريايي تحليلي زبان از استپ­هاي جنوب سيبري به اين منطقه در سال ۹۰۰ قبل از ميلاد, و در ادامه كوچ اقوام سكا, ايشغوز, اشكاني, خزر, هون, پچنك, قبچاق, اوغوز و ديگر اقوام ترك در سالهاي قبل و بعد از ميلاد مسيح به اين سرزمين و تشكيل كشور كثيرالمله­اي كه آنرا ايران مي­ناميم, اين سرزمين همواره پهنه زندگي و رشد و توسعه زبانها و فرهنگهاي متفاوت بوده است!

علاوه بركتيبه­هايي كه به زبانهاي سومري, ايلامي, اورارتويي و ماننايي نوشته شده است, نوشته شدن كتيبة بيستون كرمانشاه به سه زبان بابلي, توراني (ايلامي) و فرس, در دورة هخامنشيان, و آثار بيشمار باقي مانده از سه زبان عربي, تركي و فارسي دري پس از شروع حاكميت اسلام در ايران تا پايان دورة قاجاريه, نشان از موجوديت و زندگي زبانهاي ملل و اقوام ايراني در كنار هم در طول تاريخ هفت هزار ساله در ايران دارد.

 به ديگر معني بايد گفت تا پايان دورة قاجاريه, كشور ايران هرگز يك زباني و يك فرهنگي را چه در سطح دولتي و به صورت رسمي, و چه در سطح ملّت و به صورت ملّي تجربه نكرده بود؛ تنها پس از حاكميت رضاخان و محكم شدن پايه­هاي حكومت مستبدانه و نژادپرستانه وي است كه تدريس و تحصيل تنها يك زبان در ايران, و ممنوع و قدغن شدن تدريس و تحصيل ديگر زبانها در دستوركار قرار مي­گيرد![1]

از دوران حاكميت رضاخان است كه سياستهاي شوونيستي آنچنان شتابي به خود مي­گيرد كه روشنفكراني چون محمود افشار كه به مدت طولاني در كشوري چون سوئيس تحصيل كرده و زندگي مسالمت­آميز ملتهاي اين كشور كوچك را با سه زبان رسمي و يك زبان منطقه­اي به چشم خود ديده و تجربه كرده بود تبديل به ناسيوناليست افراطي شده تئوريهاي قلع و قمع زبانها و فرهنگهاي غيرفارسي ايران را صادر مي­كند و از نزديكان و مقرّبين رضاخان مي­گردد!

 محمودافشار با نزديكي به رضاخان و تبديل شدن به تئوريسين افكار مستبدانه و نژادپرستانه وي, با تشكيل «بنياد افشار» و با همفكري افرادي چون محمدعلي فروغي, سيدضياء و ديگر باستانگرايان به تبليغ تئوريهاي شوونيستي مي­پردازد!

 محمود افشار با گذاشتن ۳۲ رقبه از ثروت خود در اختيار «بنياد افشار» كه سر به ميلياردها تومان مي­زند اقدام به تحريف تاريخ تركان و تلاش جهت از بين بردن زبانهاي غيرفارسي بخصوص تركي در ايران مي­كند!

 وي در قسمتي از وقفنامه خود توصيه به ايجاد «كودكستان شبانه­روزي نمونه» مي­كند كه مجهز به تمام وسائل آموزشي كودكان باشد و كودكاني كه از آذربايجان به تهران فرستاده مي­شوند در آن آموزش ببينند ! ! [2]

براي به اجرا درآمدن برنامه­هاي شوونيستي محمود افشار و همفكرانش, زمانيكه محمود افشار مرامنامة انجمن «ايران جوان» را منتشر مي­كند, رضاخان اعضاء انجمن را مي­خواهد و بعد از شنيدن عقايدشان مي­گويد: «اينها كه نوشته­ايد بسيار خوبست . . . .ضرر ندارد. با ترويج مرام خودتان چشم و گوش­ها را باز كنيد و مردم را با اين مطالب آشنا بسازيد. حرف از شما ولي عمل از ما خواهد بود. به شما اطمينان و قول مي­دهم كه همة اين آرزوها را برآورم و مرام شما را كه مرام خود من است از اوّل تا آخر اجرا كنم. اين نسخه مرامنامه را بگذاريد نزد من باشد, چند سال ديگر خبرش را خواهيد شنيد.»[3]

 با حاكميت رضاخان و تحت تأثير تبليغات آپارتايدي وي افرادي از ميان مردم آذربايجان بر عليه هويّت و موجوديت خود عصيان مي­كنند! علّت اين عصيان, احساس حقارت و بي­هويتي بر اثر عدم آگاهي از پيشينة زبان, ادبيات, فرهنگ خودي است كه منجر به از خود بيگانگي و به قول دكتر شريعتي, الينه شدن مي­گردد.

 دكتر شريعتي دربارة علت بوجود آمدن چنين حسّي در انسانها مي­گويد:

 «وقتي يك روشنفكر با «خويشتن» مي­گسلد و اين خويشتن عبارت از تاريخ و فرهنگ و سنت و زبان و ادب و محتواي معنوي ملّت يعني ملّيت وي است و ناچار, خلاء وجودي خود را با محتواي فرهنگي ديگري پر مي­كند, انساني بيگانه با خويش مي­شود و اين «غير» همچون «جنّ» در ماهيت و شخصيت ملّي او رسوخ و حلول مي­نمايد و آنگاه او عوضي نظر مي­دهد و راه را هم عوضي انتخاب مي­كند و عوضي عمل مي­كند. چون به تعبير عاميانه اما پر معني, او به راستي يك «آدم عوضي» است. چنين آدمي فرق نمي­كند كه يك تحصيلكرده باشد يا فقط متجدد, ماركسيست باشد يا ليبراليست, دست چپي باشد و يا دست راستي, اين ماركها همه به مثابه برچسب­هايي است بر روي ظرفي كه درونش هيچ چيز ندارد.»[4]

بدين سان تاريخ جديدي براي ايران نوشته مي­شود و تاريخ ۷۰۰۰ ساله ايران در حكومتهاي هخامنشي و ساساني خلاصه مي­گردد و افتخار بر كوروش و داريوش, دين زرتشتي و قوم آريايي و پارسي كه سرآمد همة ملتهاي جهان باشد سرلوحة تبليغات رضاخاني قرار مي­گيرد! و در اين بحبوبه اگر كسي  بخواهد براي خود هويتي كه بتواند بر آن ببالد دست و پا كند چاره­اي جز چسباندن خود به هخامنشيان و ساسانيان و قوم پارس و پارسيان ندارد و اين در حالي است كه تاريخ, حقيقت ديگري را بيان مي­كند:

 «البته بر تمامي خردمنداني كه تعصب قومي و ملّي را بر تحقيق جدي برتر نمي­دارند, آشكار است كه ايرانيان, پس از حضور هخامنشيان تا قرن اولية هجري, به علّت تسلط نظامي اقوام بيگانه و فقدان فضايِ مناسب براي ارائه انديشه, به عرصة تأليف و عرضه حكمت و خرد بومي و ملّي وارد نشده­اند. در هيچ زماني از اين دوران دراز, ردّي از همكاري اقوام كهن ايران [سومري, ايلامي, اورارتويي, ماننايي و . . . ] با حكومت مركزي ديده نمي­شود و متجاورين غيرايراني تا آخرين نفس و تا پايان ساسانيان, جز تضعيف و تخريب توانائيهاي اقوام ديرين ايران كهن نقشي ايفا نكرده­اند و آنچه را كه آنان به جهان, از ايران و ايراني نشان داده­اند, تنها نيزه پارسي بوده, كه متاسفانه بسيار نيز دور رفته است. . . بدين ترتيب با نگاه غير متعصّب و بي­غرضي, دوران ۱۲۰۰ ساله تسلط قبايل ناشناس, غيربومي و غير ايراني بر سرزمين و مردم ايران[از زمان هخامنشيان تا پايان ساسانيان] را بايد دوران فترت تمدن ايران دانست. دوراني كه ايران از هر بابت دچار افول مي­شود و در زير ساخت فرهنگ بشري غايب است. تنها پس از اسلام و با فروپاشي نظام سلسله­هاي بيگانه است كه ملل ساكت شده و مغلوب ايران كهن, بار ديگر جان مي­گيرند. . . ».[5]

ويل دورانت تاريخ نگار مشهور هم مي­نويسد: «آنچه مايه شگفتي مي­شود اين است كه مردم ماد و پارس با وجود آن ديني كه داشتند, تا چه حد بي­رحم بودند, بزرگترين شاه ايشان, داريوش اوّل در كتيبة بيستون مي­گويد: فرورتيش دستگير شد و او را نزد من آوردند. گوشها و بيني و زبان او را بريدم و چشمهاي او را در آوردم. . . »[6]

«داستانهايي كه پلوتارك در سر گذشت اردشير دوم و حوادث اعدامي كه به فرمان وي صورت گرفته نقل مي­كند, نمونه­هاي خونيني از اخلاق شاهان پارس را در دورة اخير آنان نشان مي­دهد؛ بر كسانيكه خيانت مي­ورزيدند هيچگونه رحمت و شفقتي روا نمي­داشتند. اينگونه اشخاص و پيشوايان ايشان را به دار مي­آويختند و دخترانشان را به اسيري مي­بردند و مي­فروختند». [7]

هرودوت در كتاب تاريخ خود (جلد ۴, ص ۲۳۴) در مورد يكي از نمونه­هاي تاريخي آن مي­نويسد: پارسها به اهالي شهر برگه (برقه) قول دادند كه تا وقتي زمين به حال خود باقي است به آنها كاري نداشته باشند و چون زيرزمين را خالي كرده بودند زمين فرو رفت. آنگاه آنها قول خود را شكسته و شهر را تصرف و . . . پستان زنان را بريدند و حصارهاي شهر را با آن زينت كرد [ند].[8]

در مورد اَمرد بازي پارسيان, ويل دورانت چنين نظر مي­دهد:

 گفته هرودوت چنين است: «پارسيان اَمرد بازي را از يونانيان آموخته­اند» از سرزنشهاي سختي كه «اَوِستا» دربارة عمل. . . مي­كند, تا حدي گفته هرودوت تأييد مي­شود: «اَوِستا» در چند جا تكرار مي­كند كه اين گناه زشت قابل آمرزش نيست, «هيچ چيز آن را پاك نمي­كند».[9]

همچنين ويل دورانت در مورد رواج ازدواج و همخوابگي با محارم در بين پارسيان مي­گويد:

 «چون فرزندان به سن رشد مي­رسيدند, پدران اسباب كار زناشويي ايشان را فراهم مي­ساختند. دامنه انتخاب همسر وسيع بود, زيرا چنانكه روايت شده ازدواج ميان خواهر و برادر, پدر و دختر و مادر و پسر معمول بوده است».[10]

دكتر ضياء صدر هم درباره آزاد بودن ازدواج با محارم در ميان پيروان دين زرتشت و پارسيان پيرو اين دين, و شعري كه به زبان فارسي در اين باره سروده شده است, به نقل مي­نويسد:

 «حلالند حوران سيمين بدن  

 چه مادر, چه خواهر, چه دختر, چه زن»[11]

دكتر علي لاريجاني رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي در مراسم بزرگداشت ميلاد پيامبراسلام (ص) در سخنان پيرامون شرايط ايران قبل از اسلام گفته است: «ايرانيان قبل از اسلام مردماني بي­سواد, بي­فرهنگ و وحشي بودند و خود نيز علاقه داشتند بي­سواد بمانند.» وي همچنين تمام پيشرفتهاي فرهنگي و علمي ايرانيان قبل از اسلام را دروغ خوانـــده و اندك فعاليت­هايي نظير تأسيس دانشگاه «جندي شاپور» را حاصل تلاش عده­اي از مسيحيان دانسته است.[12]

ويل دورانت هم در مورد عدم علاقة پارسيان به فرهنگ و هنر در دوران قبل از اسلام نظري اين چنين دارد: «چون پارسيان تمام همت خود را متوجه برپا ساختن كاخ شاهنشاهي خويش كرده بودند, ديگر وقت و نيروي ايشان براي كاري جز جنگ و كشتار, كفايت نمي­كرد, به همين جهت در مورد هنر, مانند روميان, قسمتِ عمدة توجه آن به چيزي بود كه از خارج ايران زمين وارد مي­شد. البته ذوق زيباپسندي داشتند, ولي ساختن چيزهاي زيبا را بر عهدة هنرمندان بيگانه, يا بيگانگانِ هنرمندي كه در داخل ايشان به سر مي­بردند, مي­گذاشتند. . . »[13]  

علي­رغم اين حقايق تاريخي, در دورة پهلوي اول, پروژه­هاي كوتاه مدت و طولاني مدت با هزينه­هاي سرسام­آور براه افتاد و تحريف تاريخ تركان, زبان­سازي و هويت تراشي براي ايرانيان غيرفارس رونق گرفت و دشمني و تبليغات عليه زبانها و فرهنگهاي ايراني غيرفارسي, بخصوص تركي در اولويت اين برنامه­ها قرار داده شد.[14]

پروژة تحريف تاريخ و انكار زبان و فرهنگ تركان ايران تا بدانجا پيش رفت كه در كتابهاي چاپ شده در دوران پهلوي، تركان تنها " غلاماني بودند در دربار ساماني " ![15] و جز كشت وكشتار و ويراني و ضد تمدن و فرهنگ بودن چيز ديگري از دستشان بر نمي آمد !

كتابهاي درسي  تاريخ  مدارس و دانشگاهها، بخصوص تاريخ هزار ساله اخير ايران از زمان غزنويان تا دوران قاجار طوري نوشته شد كه دانش آموزان و دانشجويان احساس نمي كردند سلاطين و زمامداران  تاريخ هزارساله اخير ايران همه از تركان بودند و بيش از نود و        پنج درصد آثار ادبي و فرهنگي زبان فارسي, در طول حكومت هزار ساله تركان ايران آفريده شده و شعرا و نويسندگان نامي آثار فارسي چون خاقاني، نظامي، مولوي، خيام، سعدي، حافظ، و حتي فردوسي كه افسانه شاهنامه را نوشته است و ديگر آفرينندگان آثار فارسي همه و همه در طول دوران حاكميت پادشاهان ترك ايران و با صله و انعام آنها به اوج شهرت ومكنت رسيده اند !

 در دوران حاكميت رضاخان افكار پان فارسيستي آنچنان شتابي به خود گرفت كه در كتابهاي چاپ شده در اين دوران هنگام ارائه آمار از زبانهاي رايج در ايران, بعد از زبان ادبي (فارسي), نام زبانهاي افغاني يا پشتو, كردي, بلوچي, ارمني, بني­اسرائيلي, زرتشتي, كلداني و لهجه­هاي مازندراني, گيلكي, سمناني, بروجردي و كاشي در ليست زبان و لهجه­هاي رايج مردم ايران آورده شد, ولي از برده شدن نام زبان تركي كه نزديك به نصف جمعيت ايران بدان تكلم مي­كردند به طرز احمقانه­اي خودداري گرديد! همچنين از زبان تركمني كه شاخه­اي از زبان تركي بود و جمعيت آنها به مراتب بيشتر از جمعيت ارمني­ها, بني­اسرائيلي­ها و زرتشتي­هاي ايران در اين دوره بود, و از زبان عربي كه بيشتر مردم خوزستان و سواحل جنوب بدين زبان سخن مي­گفتند نامي به ميان نيامد!

.......                

در اينجا به علت حجم زياد ، تصوير متن نوشته اين كتاب حذف شده است

.......                                                                                                                                  

دكتر پرويز ناتل خانلري رئيس فرهنگستان ايران دوران پهلوي نيز به تبعيت از افكار پان­فارسيستي, در كتاب «زبانشناسي و زبان فارسي» ضمن بر شمردن زبانهاي غيرفارسي و محلي ايران چون كردي, لري, بلوچي, گيلكي, مازندراني, تالشي, ذرفولي, سمناني و . . . از زبان تركي آذربايجاني, تركي تركمني و عربي كه زبان اكثريت مردم كشور است سخني به ميان نمي­آورد ! [17]

در سال 1309، به دستور رضاخان  تدريس فارسي در مدارس كشور اجباري و تحصيل به زبانهاي غيرفارسي ممنوع گرديد و تحصيل و تدريس به زبان تركي آذربايجاني كه اوّلين مدرسه مدرن ايران و نخستين روش تدريس با اصول صوتي در دنياي اسلام با اين زبان و به وسيله دانشمند شهير آذربايجان ميرزاحسن رشديه در تبريز در سال ۱۳۱۲ هـ . ق / ۱۸۹۴ م . در زمان ناصرالدين شاه و با كتاب «وطن ديلي» آغاز به كار كرده بود[18] جلوگيري شد.

....................................................................

كتاب درسي " وطن ديلي " تاليف ميرزا حسن رشديه

كه در سال 1312 هجري قمري در تبريز چاپ شده است .

 (به علت حجم زياد تصوير اين كتاب برداشته شده است )

.....................................................................

در دوره پهلوي اول ، ناسيوناليسم افراطي آنچنان شتابي بخود گرفت كه به دستور رضاخان اقدام به تغيير نامهاي تركي وبومي مكانهاي جغرافيايي در آذربايجان و ساير نقاط ايران كردند و نامهاي غير تركي ويا ترجمه فارسي اين نامها را جايگزين نام بومي وتركي كردند !

 اينك تعدادي از نامهاي تغيير يافته شهرها, روستـاهــا و مكـانهـاي جغرافيايي كه به وسيله فرهنگستان ايران در دوران رضاشاه تحت نام «واژه­هاي نو كه تا پايان سال ۱۳۱۹ در فرهنگستان ايران پذيرفته شده است.» ارائه ميگردد.[19]

در ابتداي اين دفتر كه در ۱۳۰ صفحه مي­باشد، آمده است:

«همه واژه­هائي كه از خرداد ۱۳۱۴ تا پايان اسفند ۱۳۱۹ در فرهنگستان ايران پذيرفته شده و به تصويب پيشگاه مبارك همايون شاهنشاهي رسيده است در اين دفتر گرد آمده است.دبيرخانه فرهنگستان برابري آنها را با صورت جلسه­ها و ابلاغيه­هاي دفتر مخصوص شاهنشاهي و بخشنامه­هاي دفتر نخست وزيري گواهي مي­دهد.»

«دبيرخانه فرهنگستان»

 

در اين دفتر نام ۲۹ نفر از اعضاء فرهنگستان در تركيب هشت كميسيون مختلف از آنجمله «كميسيون جغرافيايي و اصطلاحات فرهنگي» آمده است كه اعضاء كميسيون جغرافيايي و اصطلاحات فرهنگي را دكتر رضازاده شفق (رئيس), حسين گل گلاب (مخبر و منشي), عباس اقبال آشتياني, بهمنش, دكتر خان بابا بياني, دكتر مستوفي, دكتر هوشيار, دكتر يحيي مهدوي, دكتر علي جلالي, دكتر صديقي, قمشه­اي و پرويز خانلري بعهده داشته­اند. همچنين كارمندان وابسته اين فرهنگستان سيد محمدعلي جمالزاده, دكتر فخر ادهم (فخر الاطباء) و تعدادي از وابستگان كشورهاي خارجي بوده­اند.

 لازم به يادآوري است كه در اين دفتر ۱۳۰ صفحه­اي, تنها نامهاي جغرافيايي كه در بين سالهاي ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۹ تغيير يافته است آمده است, در حاليكه اسامي تعدادي از شهرها و مكانهاي جغرافيايي قبل و بعد از اين تاريخ نيز دستخوش تغيير بوده است, همانطوريكه نام «اروميه» قبل از اين تاريخ به «رضائيه» تغيير داده شده بوده و در اين واژه­نامه هم در تغيير نام رودخانه «آجي­چاي» به «تلخه­رود» چنين آمده است:

 «رودي است كه از شمال تبريز مي­گذرد و به درياچة رضائيه مي­ريزد» ، كه نشان مي­دهد نام «اروميه» قبل از اين تاريخ به «رضائيه» تبديل شده بوده است!

 تعدادي از نامهاي جغرافيايي تركي تغيير يافته به فارسي, با رسم­الخط و توضيحات خود اين دفتر در اينجا آورده مي­شود:

 

رديف

نام فارسي شده (جديد)

نام اصلي و تركي (قديم)

۱

ارسباران          

قراجه داغ- در شمال آذربايجان

۲

تلخه­رود  

آجي­چاي- رودي است كه از شمال تبريز مي­گذرد و بدرياچه رضائيه مي­ريزد

۳

تكاب              

تيكان تپه- در آذربايجان

۴

سفيدرود

قزل­اوزن

۵

سياه چمن                

  قره چمن- در آذربايجان

۶

سيمين رود  

  طاطائو چاي

۷

زرينه رود

جغتو چاي

۸

سيه چشمه      

قره عيني (در آذربايجان غربي نزديك ماكو)

۹

شاهين دژ                      

صاين قلعه- در جنوب درياچة رضائيه

۱۰

 مهاباد                   

ساوجبلاغ مكري [سويوق بولاق]

۱۱

مهرانرود            

ميدان چاي- در تبريز

۱۲

ميانه

ميانج - در آذربايجان

۱۳

هرزند                    

هلاكو  يكي از ايستگاههاي راه آهن آذربايجان

۱۴

ايشه

ايچي- يكي از بخشهاي سقزكردستان

۱۵

بناور                                    

امچه­لي- در شهرستان گرگان

۱۶

پادار                        

اياغچي- دربخش سقزكردستان

۱۷

تيكان

تيكانلو- يكي از بخشهاي سقزكردستان

۱۸

جاغر         

چاغرلو  يكي از بخشهاي سقزكردستان

۱۹

دشت مينو 

حاجي­لر- در گرگان

۲۰

ديزه

ديزج خليل- يكي از ايستگاههاي راه آهن آذربايجان

۲۱

زال       

قراگز- يكي از ايستگاههاي راه آهن آذربايجان

۲۲

زرينه بالا

آلطون عليا- در سقز كردستان

۲۳

زرينه پائين   

آلطون سفلي- در سقز كردستان

۲۴

سبزده 

قطانجق در سقز كردستان

۲۵

سرچشمه                    

باش بولاق- دربخش سقز كردستان

۲۶

سفيد تپه        

آق تپه- در كردستان

۲۷

سفيد گنبد

آق گنبد

۲۸

سلمان كند                  

سليمان كندي- در سقز كردستان

۲۹

سياهاب     

قره­سو- (ايستگاه شماره ۲ راه آهن شمال)

۳۰

سياه پايه            

قره غايه [قره قايا]

۳۱

سياه چر                     

قره چر

۳۲

سياه دشت                

قره­غان- يكي از بخشهاي سقز كردستان

۳۳

سياه گل                    

قره گل- در كردستان

۳۴

سياه گندم      

قره بوغدا- در كردستان

۳۵

سياه ناو                  

 قره ناو- در سقزكردستان

۳۶

بودان                     

قوتلو- در بخش سقزكردستان

۳۷

كلاچك      

قلعه جقه-در بخش سقزكردستان

۳۸

كوپلان ده       

قپلانتو- در بخش سقزكردستان

۳۹

كوچك       

قوجق- در كردستان

۴۰

كوشك                  

قاشق- در سقز كردستان

۴۱

گل­زار بالا    

قوزلو عليا- در سقز كردستان

۴۲

گل­زار پائين 

قوزلو- سفلي در سقزكردستان

۴۳

گلشن 

گلين- در سنندج كردستان

۴۴

گندمان                  

طاهر بوغدا- در سقز كردستان

۴۵

نزار          

آرخ- در گرگان

۴۶

نيستان                   

قاميشله- در سنندج كردستان

 

بدين ترتيب پروژه حاكميت مطلق و بي­چون و چراي زبان و فرهنگ فارسي در ايران, همراه با بي­توجهي اقتصادي به مناطق غيرفارس كه از زمان رضاخان آغاز شده بود در زمان پهلوي دوم هم ادامه پيدا كرد!

در دوران حاكميت ۵۳ سالة خاندان پهلوي چاپ و انتشار آثار نظم و نثر تركي به جز در  دوران يك سالة حاكميت فرقة دموكرات در آذربايجان به رهبري سيدجعفر پيشه­وري, كه تركي زبان رسمي آذربايجان شد ممنوع گرديد و كسانيكه حتي با زبان فارسي, از زبان و فرهنگ تركي سخن به ميان مي­آوردند به ميز محاكمه كشيده مي­شدند !

دكتر حسن جوادي محقق و نويسنده, حاكميت ۵۳ ساله خاندان پهلوي را براي زبان و فرهنگ تركي آذربايجان «دوران سياه» ناميده در مقاله­اي تحت عنوان «نشر كتاب و مطبوعات آذربايجاني در ايران» مي­نويسد:

«اين دوران [دوران ۵۳ ساله پهلوي] براي رشد و تكامل زبان تركي آذربايجاني دوران سياهي بود, در خلال ۵۳ سال سلطنت پهلوي به استثنا يك دوره پنج ساله (۱۹۴۱-۱۹۴۶) كه در آن يكسال حكومت فرقه دموكرات (1946- 1945)   نيز جزء اين دوره بود كتب و نشريات آذربايجاني اجازه چاپ نداشتند. در واقع براي نشريات آذربايجاني هيچ منع قانوني وجود نداشت؛ امّا مقامات, اجازه چاپ به زبان تركي آذربايجاني را نمي­دادند. به ياد دارم كه در سال ۱۹۵۵ يكي از اقوام من, مرحوم علي­اصغر مجتهدي مي­خواست كتاب «امثال و حكم آذربايجاني» را چاپ كند و تا تغيير نام آن كتاب به «امثال و حكم به لهجة محلي آذربايجان» به آن اجازة چاپ ندادند. آثار «معجز شبستري» و «صابر» بارها در تبريز چاپ شدند ولي بصورت مخفيانه به فروش مي­رسيدند. [در اين سالها] تمام ارتباطات بين دو آذربايجان قطع شده بود.»[20]

جان فوران در كتاب «مقاومت شكننده, تاريخ تحولات اجتماعي ايران از صفويه تا سالهاي پس از انقلاب اسلامي» مي­نويسد: «. . . سركوب [توسط رضاشاه] باعث شد كه بسياري از قبايل به آگاهي سياسي دست يابند و هويت خويش را در رابطه با مسير كوچ, فرهنگ, رسوم و سنّتها و زبان جستجو كنند. اقليت­هاي قومي به مفهومي يك ائتلاف واقعي در برابر روند«فارسي سازي» رژيم به وجود آوردند.»[21]

در ادامه همين كتاب آمده است: «طي دهه ۱۹۳۰ م / ۱۳۱۰ ش. پا به پاي رشد و توسعه تهران, اين خطه پرجمعيت تجاري و زراعي [(آذربايجان)] دستخوش ركود و وقفه شد. مردم محل خواهان رسمي شدن تركي آذري در مدرسه­ها, دستگاههاي دولتي و مطبوعات بودند, مي­خواستند درآمدهاي مالياتي در خود آذربايجان به مصرف برسد (در بودجه سال ۱۹۴۴-۱۹۴۵ م/ ۱۳۲۳-۱۳۲۴ ش. مبلغي كه براي تهران در نظر گرفته شد ۲۰ برابر مبلغ تعيين شده براي آذربايجان بود در حالي كه آذربايجان سه برابر تهران جمعيت داشت), مجامع شهري و ايالتي­اش را خود برگزيند و در قلمرو آموزش اجباري و اصلاحات ارضي گامهاي اساسي و ريشه­اي بر دارد. امّا انتخابات مجلس در ۱۹۴۳ م/ ۱۳۲۳ ش جرقه­اي بر انبار باروت زد و مجلس از تصويب اعتبارنامة جعفر پيشه­وري نمايندة تبريز خودداري كرد. . . در سپتامبر ۱۹۴۵ (شهريور- مهر ۱۳۲۴) پيشه­وري فرقة دموكرات آذربايجان را تشكيل داد. . . » در برنامة فرقة دموكرات بر آزادي و خودمختاري آذربايجان در چارچوب قلمرو ملّي ايران تأكيد شده بود, حمايت از دموكراسي, حكومت مشروطه, خودمختاري محلي, استفاده از زبان [تركي] آذري در مدرسه­ها و اداره­ها, حمايت از حقوق اقليت­ها و زنان, اتخاذ اقدام­هاي اقتصادي به منظور كاهش دادن بيكاري, اصلاحات ارضي و هزينه كردن درآمدهاي مالياتي در خود ايالت از موارد ديگر برنامه فرقه بود. اگر چه مورخان چند بر موضع جدايي خواهانه جنبش تأكيد كرده­اند امّا رئوس برنامه فرقة دموكرات, بيانيه­ها و اقدامهاي آن همگي مؤيد وفاداري فرقه به خودمختاري محلي فرهنگي در چارچوب سرزمين ايران مي­باشد. . .  آنچه را پيشه­وري و فرقة دموكرات در راستاي مسائل طبقاتي و اصلاحات اجتماعي قاطعانه مي­خواستند استفاده از زبان مادري و همبستگي قومي در برابر تعرض تهران بود. [در زمان حاكميت فرقة دموكرات در آذربايجان] براي نخستين بار در تاريخ ايران به زنان اجازه داده شد در رأي گيري شركت كنند . . . در زمينه اصلاحات اجتماعي و اقتصادي, حكومت فرقة دموكرات نسبت به نارضايتي­هاي طبقاتي حساسيت نشان مي­داد و تلاش گسترده­اي را در تقويت خاستگاه اجتماعي مردمگرايانه­اش به كار گرفت. در زمينه اقتصادي:

قانون جامع كار را تدوين كرد؛ با گشودن انبارها و سيلوهاي دولتي كوشيد قيمت­ها را تثبيت كند؛ به جاي اخذ ماليات غيرمستقيم از مواد غذايي و ضروريات زندگي, بر سود بازرگاني, بهره مالكانه, درآمد صاحبان مشاغل خاص و كالاهاي تجملي ماليات بست. خيابانهاي اصلي تبريز آسفالت شد, كلينيك­ها و كلاسهاي پيكار با بيسوادي گشايش يافت, دانشگاه, ايستگاه راديويي و چاپخانه داير گرديد. خيابانها به نام ستارخان, باقرخان و ساير قهرمانان انقلاب مشروطيت نامگذاري شدند و چهرة شهر تبريز با اين اقدامها دگرگون شد. ملي كردن بانكها, احداث نوانخانه­ها, خانه­هاي سالخوردگان, بيمارستانها, بناي تئاتر شهر, ايجاد بنگاههاي نشر براي چاپ كتاب به زبان [تركي] آذري, و گردآوري شعرها و فرهنگ عاميانه از جمله اقدامهاي اقتصادي, اجتماعي و فرهنگي حكومت خودمختار بود.

ريچارد كاتم مي­گويد: «كاري كه فرقه در يك سال در تبريز كرد بيش از كارهايي بود كه رضاشاه در طول بيست سال انجام داد.»[22]

در حالي كه در آذربايجان مجمع قانونگذاري فرقة دموكرات به رهبري سيدجعفر پيشه­وري خطاب به محمدرضاشاه, رئيس مجلس و نخست­وزير وقت چنين اعلام داشت كه:

«خلق آذربايجان به دلايل بي­شمار تاريخي و حوادث بسيار كه ذكر آن در اين جا امكان­پذير نيست صاحب ملّيت, زبان, آداب و رسوم و ساير مشخصات ويژه خود مي­باشد. اين خصوصيات به او حق مي­دهد كه با مراعات استقلال و تماميت ايران, بنا بر پيمان آتلانتيك, مانند تمام ملل ديگر دنيا در تعيين سرنوشت خود مختار باشد . . . كنگره ملّي آذربايجان . . . براي ادارة امور داخلي آذربايجان يك هيأت ملي ۳۹ نفري انتخاب مي­كند و به آن اختيار مي­دهد كه تدابير لازم را براي عملي كردن خواسته­هاي ملّي اتخاذ كند و با مقامات صلاحيت دار وارد مذاكره شوند و همزمان با آن انتخابات مجلس ملّي آذربايجان و همچنين مجلس شوراي ملّي را اجرا كنند.»[23] , در تهران افرادي چون محمودافشار, احمدكسروي, اقبال آشتياني, سيدضياء و ديگران, بدون توجه به حقوق فرهنگي مردم آذربايجان, با بكارگيري الفاظ ركيك, بي­ادبانه و توهين آميز نسبت به زبان و فرهنگ مردم ترك ايران, به دفاع از پان­فارسيسم در لفافه پان­ايرانيسم برخاستند !  عباس اقبال آشتياني در سلسله مقالاتي با عنوان «زبان تركي در آذربايجان» در روزنامه اطلاعات نوشت : «چه كسي آثار غني و جهانگير فردوسي, سعدي, مولوي و حافظ را با ورّاجي مهجور و ناهنجار غارتگران ترك عوض مي­كند؟»[24]

«محمود افشار نيز با تكرار اين مطلب كه آذربايجاني تنها گويشي از گويشهاي ايران زمين است و نمي­تواند به عنوان يك زبان اساس ملّيت به حساب آيد, نوشت: «اساس مليت ايران بايد استوار بر تاريخ, تركيب نژادي, و بالاتر از همه خصوصيات مردمانش باشد.»![25]

«سيدضياء نيز در روزنامه وابسته به خود «كوشش» تأكيد كرد كه فارسي بايد همچنان زبان درسي در كليه مدارس دولتي باشد, زيرا تركي صرفاً يادگار شومي است از مغولان وحشي كه به ايران هجوم آوردند و سراسر خاورميانه را عرصه غارت و تاخت و تاز خود قرار دادند.» [26]

«روزنامه اطلاعات نيز سرمقاله­اي با عنوان «آذربايجان كانون وطن پرستي ايران است» اعلام كرد كه تركي زبان بومي آذربايجان نيست, بلكه گويشي بيگانه است كه مهاجمان مغول و تاتار بر اين منطقه تحميل كرده­اند.»[27].

با توجه به نوشته­هاي اين باصطلاح روشنفكران, و با دقت به مقالات چاپ شده از طرف سيد جعفر پيشه­وري در روزنامة «آذربايجان» نشريه ناشر افكار وي در دورة حاكميت يك سالة فرقة دموكرات, كه در ارتباط با مسائل آذربايجان و ايران در آن دوره نوشته شده و در كتابي به نام «نطق­لر و مقاله­لر» (نطق­ها و مقاله­ها) گردآوري شده است؛[28] مي­توان به طرز تفكر رهبر فرقة دموكرات آذربايجان و موضع­گيري روشنفكران مخالف وي در تهران در آن دوره پي برد !

ناسيوناليستهاي افراطي تهران در عين حالي كه تركي را «يادگار شوم» غارتگران ترك و مغول مي­ناميدند, از فارسي دري كه آنهم يادگار باصطلاح همين غارتگران بود و بوسيلة همين مهاجمان از افغانستان و تاجكيستان آورده شده بود و حاكم بر جامعه ايران شده و زبان اصلي و بومي هموطنان فارس را كه در آن زمان «پهلوي» بود, از بين برده بود دفاع مي­كردند؟ !

همچنانكه عارف قزويني مي­گويد:

« ز عشق آذر آبادگانم آن آتش

                          نهان به سينه و در هر نفس شرر ريز است

چسان نسوزم و آتش به خشك و تر نزنم

                      كه در قلمرو زرتشت حرف چنگيز است»![29]

افراطيون ناسيوناليست افتخار بر فردوسي, سعدي, مولوي, حافظ و . . . مي­كردند در حالي كه همة اين شعرا در دورة حاكميت همين سلاطين پرورش يافته بودند و بوسيلة صله و انعام همين باصطلاح غارتگران به خلق آثار پرداخته بودند كه در اشعار همة اين شاعران از دينداري,  بزرگمردي, عدالت, بخشش, بنده نوازي, ادب­پروري, شجاعت, مردانگي, جهانداري, سياستمداري و ديگر خصوصيات نيك انساني اين حاكمان به دفعات ياد شده است !

ولي واقعيت اين است كه زبان تركي مردم آذربايجان بنا به شواهد تاريخي (كه بعداً آورده خواهد شد) از هزاران سال پيش و از زمان سومريان و ايلاميان در بين مردم بومي آذربايجان مرسوم بوده كه با پيوستن تركان سلجوقي به همزبانان بومي خود در آذربايجان و آناتولي, و تشكيل حكومتهاي مقتدر بعدي, زبان تركي غربي يا اوغوز, زبان عمومي مردم آذربايجان و آناتولي شد و با قدرت ذاتي خود به پويايي ادامه داد كه از هزارسال به اين سو آثار ارزشمند بسياري از اين زبان باقي مانده است كه در دنياي امروز نيز طبق بر آورد سازمان جهاني يونسكو سومين زبان زنده و با قاعده جهان به شمار مي­رود. [30]

شايد يكي از اشتباهات سلاطين ترك در طول هزارسال گذشته اين باشد كه اهميت كمتري به زبان خود بخصوص در رسميت دادن آن در مكاتبات رسمي و دولتي دادند. آنان گرچه به خاطر وابستگي مذهبي و غناي فرهنگي زبان عربي آنرا زبان دين, فلسفه, رياضيات, طب, و به ديگر معني زبان علم و دين براي خود انتخاب كردند, ولي زبان دري را كه تنها, زبان گفتاري عده­اي معدود از مردم مناطق تخارستان و بغلان افغانستان و تاجيكستان بود,[31] و در محدودة امپراتوري وسيع و از چين گرفته تا اروپايي آنان كمترين سخنگويان را داشت به عنوان زبان شعر و شاعري براي دربار خود برگزيدند !

گرچه امپراتوران ترك عثماني بعدها به اشتباه گذشتگان خود پي برده و زبان تركي خود را جايگزين زبان دري كردند و مكاتبات رسمي و غيررسمي خود را به تركي نوشتند كه نتيجة آن را امروز در ادبيات مترقي تركيه كه با ادبيات مترقي دنياي غرب برابري مي­كند مي­بينيم[32], ولي سلاطين ترك ايران, بخصوص از زمان شاه­عباس صفوي به بعد, بيشتر فارسي دري را تقويت مي­كردند. در زمان شاه­اسماعيل صفوي, زبان تركي علاوه بر زبان شفاهي, زبان رسمي و مكتوب حكومت هم بود و خود شاه اسماعيل با تخلص «ختايي» ديوان شعري به تركي دارد.

ولي از زماني كه خصومتي بين دو دولت مقتدر ترك و مسلمان صفوي و عثماني پديدار گشت, كه شايد اين هم دومين اشتباه تاريخي تركان باشد كه بجاي اتحاد و اتفاق و مبارزه بر عليه دشمن مشتركشان يعني اروپائيان در آن دوران, به دشمني هم پرداختند, فارسي دري به مثابه زبان باز دارنده, و به بيان امروزي به عنوان زبان آلترناتيو در مقابل زبان تركي دولت عثماني كه هم زبان پادشاهان صفوي بودند, ولي اختلاف سياسي و مذهبي با هم داشتند در مكاتبات دربارِ صفوي به كار گرفته شد و مورد حمايت بيشتر قرار گرفت!

با توجه به اينكه زبان مكتوب و رسمي پادشاهان صفوي از زمان شاه­عباس, بيشتر به طرف فارسي كشيده شد ولي آنان نوشتن نامه­هاي رسمي به زبان تركي به سلاطين كشورهاي ديگر و به حكام ولايات را هم فراموش نكرده بودند. لاكن آنطور كه از تاريخ بر مي­آيد زبان فارسي در اين دوران بيشتر تقويت مي­شد, با اينهمه حال زبان گفتگوي دربار صفوي در اصفهان هم, از پادشاهان, وزرا, وكلا, فرماندهان كشوري و لشگري گرفته تا پايين دست همه به تركي بود.

ولي آنچه از بي­توجهي امپراتوران صفوي و سلاطين ترك بعدي نسبت به زبان تركي حاصل شد, رواج كمتر اين زبان در نوشتار و مكاتبات رسمي و دولتي بود كه بعد از روي كار آمدن رضاخان تحصيل و تدريس آنهم قدغن شد و تحقير شخصيت تركان, بي­احترامي و توهين آشكار به زبان و فرهنگ مردم آذربايجان و تحريف تاريخ آنها به وسيله رضاخان آغاز گرديد كه هم اكنون نيز به وسيله حاملان تفكرات نژادپرستانة دوران پهلوي ادامه دارد و در حالي كه زبان تركي به يكي از زبانهاي مطرح جهان تبديل شده است, تركان ايران در تهران و شهرهاي فارس­نشين از سخن گفتن به تركي و ياد دادن آن به كودكان خويش و صحبت كردن با جگرگوشه­هايشان احساس حقارت مي­كنند و نزديك به ۹۰ % برنامه­هاي راديو- تلويزيون استانهاي ترك­نشين هم, به زبان فارسي است و تركان ايران با داشتن جمعيتي نزديك به نصف جمعيت ايران از تحصيل و تدريس به زبان تركي در حد ابتدايي هم محروم هستند !



[1] -  از سال ۱۳۰۹ طبق بخشنامه­اي, تدريس و تحصيل به زبان فارسي در كليه ايالات و ولايات ايران اجباري و تدريس و تحصيل ديگر زبانها غيرقانوني اعلام گرديد.

[2] - پنج وقفنامه, مجموعه انتشارات ادبي و تاريخي موقوفات افشار, شماره ۱۶ ص ۲۹.

[3] - كثرت قومي و هويت ملي ايرانيان, دكتر ضياء صدر, نشر انديشه نو, ص ۶۳-۶۴/  علي­اكبر سياسي, گزارش يك زندگي, صص ۷۶ و ۱۷۷.

[4] - روزنامه «ايران» شنبه ۳۱ خرداد- ۱۳۸۲ شماره ۲۴۹۷, ستون «عبور از پل فيروزه»

[5] - دوازده قرن سكوت, كتاب اول: برآمدن هخامنشيان , صص ۴۵-۴۶, ناصر پور پيرار؛  نشر كارنگ, تهران,  ۱۳۷۹.

[6] - «تاريخ تمدن», ويل دورانت, ترجمة مترجمين, چاپ ششم, جلد ۱ ص ۴۳۱. (نسخه cd شده).

[7] - تاريخ تمدن ويل دورانت جلد 1, ص ۴۳۳.

[8] - نشريه دانشجويي جامعه, سال اوّل شماره ۲ مهر ۱۳۸۲, ص ۳۳, از دكتر حسين فيض­الهي / تاريخ شكنجه, تاريخ كشتار و آزار در ايران, مهيار جليلي جلد ۱ ص ۲۶ سال ۱۳۵۹, نشر گسترده و كتاب پايا, تهران.

[9] - تاريخ تمدن ويل دورانت جلد 1, صص ۴۳۲-۴۳۳.

[10] - همان كتاب, همان جلد, صص ۴۳۳.

[11] - «كثرت قومي و هويت ملّي ايرانيان», دكتر ضياء صدر, ۱۳۷۷, انتشارات انديشه نو, ص ۱۱۱.

[12] - روزنامه «ايران» سه­شنبه ۸۲/۳/۶ شماره ۲۴۷۵.

[13] - تاريخ تمدن, ويل دورانت, ترجمه مترجمين, چاپ ششم, جلد ۱ ص ۴۳۶.

[14] - كثرت قومي و هويت ملّي ايرانيان, دكتر ضياء صدر, صص۶۲-۶۴,

[15] - اشاره به «سكبتكين» پدر سلطان محمود غزنوي است كه اميرزاده­اي بود از ايل «قارلوق»كه به دست طايفة ديگر ترك به نام «توخسي» در ۱۲ سالگي اسير شده و مدت ۴ سال در اسارت مي­ماند سپس به خاطر هوش و ذكاوت  فوق­العاده­اش در اختيار آلپتكين ترك از امراي ساماني قرار مي­گيرد و آلپتكين­ وي را داماد خود مي­كند كه حاصل اين ازدواج سلطان محمود غزنوي سر سلسله غزنويان مي­شود. (توركلرين تاريخ و فرهنگينه بير باخيش دكتر جواد هيئت, ص ۱۰۶)/ تاريخ غزنويان, كليفورد ادموند باسورت, ص ۱۶۹ .

[16] - كتاب جغرافياي عمومي, چاپ شده در دوره رضاخان, صص ۲۵۱-۲۵۲ زير عنوان:

«زبانهايي كه فعلاً در ايران معمول است» (در اين زمان جمعيت ايران بنا به نوشته همين كتاب۱۴/۷۶۱/۳۲۱ نفر بوده است).

[17] - كثرت قومي و هويت ملّي ايرانيان», دكتر ضياء صدر, ص ۹۵

[18] - نشريه "نويد آذربايجان"شنبه 24 اسفند 1381 شماره هاي286-284 مقاله دكتر صمد سرداري­نيا

[19] - فرهنگستان ايران, واژهاي نو كه تا پايان ۱۳۱۹ در فرهنگستان ايران پذيرفته شده است, چاپخانه تابان, تهران.

[20] - مجلة تريبون, شماره ۶- ص ۲۹۶.

[21] - مقاومت شكننده . . . , جان فوران, ترجمه احمد تديّن, ص ۳۵۰, سال ۱۳۷۸ هـ. ش . مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.

[22] - مقاومت شكننده . . .  , صص ۴۰۸-۴۱۱.

[23] - «روشنفكران آذري و هويت ملي و قومي», علي مرشدي زاده, ۱۳۸۰, نشر مركز, ص ۲۱۷ / آذربايجان, شماره ۶۲ مورخ ۲/ آذر/ ۱۳۲۴ .

[24] - روشنفكران آذري . . ., علي مرشدي­زاده, ص ۲۱۹.

[25] - همان كتاب, ص ۲۱۸ / محمودافشار, «يك پاسخ» دنيا, ۶ آبان ۱۳۲۴.

[26] - روشنفكران آذري و هويت ملي, علي مرشدي­زاده,, ص ۲۱۹ / «آذربايجان ايران است, ايران آذربايجان», كوشش , ۴/ مهر/ ۱۳۲۴.

[27] همان كتاب, همان صفحه.

[28] - "نطق­لر و مقاله­لر" انتشارات فرزانه, تهران- 1359.

[29] - باستانگرايي در تاريخ معاصر ايران, رضا بيگدلو, ص ۱۷۴ تهران- نشر مركز ۱۳۸۰.

[30] -  نشريه هفتگي «اميد زنجان», ۲۰/ مرداد/ ۱۳۷۸ شماره ۲۸۵ به نقل از مجلة پيام يونسكو.

[31]- روزنامة «نويد آذربايجان» سه­شنبه ۲۶ اسفند- ۸۲ شماره ۳۳۷-۳۳۹, ص ۶, مقالة محقق آذربايجاني, مير هدايت حصاري.

[32] - نويسندگاني چون عزيز نسين, ياشار كمال و اورهان پاموك از كشور تركيه نويسندگان شناخته شده در دنيا بخصوص دنياي غرب هستند و بارها برنده برتر جايزه ادبي اين كشورها شده­اند.


تانينميش شخصيت‌لردن اؤزل سؤزلر

یازار : ay han

+0 به یه ن
r                             

                                          H.Raşidi 

    1-  ناپلئون بوْنا پارت (فرانسه امپراتوري): آغريلار -آجيلار اينسان فيكريني گوجلَنديرَر

Napoleon bonapart: ağrılar-acılar insan  fikrini gücləndirər.

2 - استئفن گرين (سياستچي - اقتصادچي): آغلاماق نه يه گرَكدير ،غلبه يه فيكيرلَش

   Stefen girin: ağlamaq nəyə gərəkdir ,qələbəyə fikirləş

3- دوكتور محمد تقي زهتابي (يازار ، شاعير ، مورخ  ) : هدف‌سيزآدام، مئيوه سيز بوداق كيمي و چيچَگه ضرر وئرَن آلاق كيمي دير

Dr Məhəmməd tağı Zehtabı: hədəfsiz adam , meyvəsiz budaq kimi və çiçəyə zərər verən alaq kimidir

 4- كونفسيوس (فيلسوف):  قارانليغا لعنت ائتمك يئرينه بير موم (شمع) ياندير

Kunfusiyus : Qaranlığa lənət etmək yerinə bir mum (şam) yandır

5- نئلسون ماندللا (انقلابچي سياستچي) : بيزه ظولوم ائدنلري باغيشلاريق ، آما اونوتمارق

Nelson Mandella : bizə zülüm edənləri bağişlarıq ama unutmarıq

6- سهند قاراچورلو (شاعير) : سحري آختاران ،گئجه دن قورخماز

Səhənd qaraçorlu : səhəri axtaran ,gecədən qorxmaz 

 

7- افلاطون (فيلسوف) : بيليك، سئوگي و اؤزگورلوك  اينسانين اوچ اؤنملي زينتي دير

Əflatun(platon) : bilik ,sevgi  və özgürlük insanın üç önəmli zinətidir

8- تانينماميش بيرشخص : سنين آلين يازين اؤنجه دن يازيلماييب، سن اونو اؤزون يازماليسان 

Tninmamiş bir şəxs :  Sənin alın yazın öncədən yazılmayıb ,sən onu özün yazmalısan

9- چرچيل ( سياستچي) : مخاليف لردن قورخمايين ،اوچورتما (بادبادك) مخاليف يئل ايله گؤيه قالخار

Cörçil (winston churchill): muxaliflərdən qorxmayın ,uçurtma muxalif yel ilə göyə qalxar.

10- بابك خورّمدين ( آذربايجان قيامچيسي) : قيزارا قيزارا اؤلمك سارالا سارالا ياشاماقدان اوستوندور

Babək xorrəmdin : qızara qızara ölmək ,sarala sarala yaşamaqdan üstündür

11- اديسون (اختراعچي) : ياشامدا ظفر قازانانلار ايلك اؤنجه فيكيرده ظفر قازانانلارديلار

Edison: yaşamda zəfər qazananlar ilk öncə fikirdə zafər qazananlardılar

 

12- ائميل زولا (ناتوراليست يازار ) : چوخلواوغور و موفقيت قازانانلار چوخلو آلقيشلانانلار دئييل لر

Emil zola: çoxlu uğur və müvəffəqiyət qazananlar çoxlu alqişlananlar deyillər

13- خليل رضا (شاعير ) : آزادليغي ايسته ميرم ذرّه ذرّه ، گرام گرام  

                        قولومداكي زنجيرلري قيرام گرَك، قيرام قيرام !

Xəlil Rza: azadlığı istəmirəm zərrə zərrə ,qıram qıram

Qolumdakı zəncirləri qıram gərək ,qıram qıram!

14- موريس موترلينك (فيلسوف ، شاعير) : اينسان صاباحكي ايسته‌گينه چاتماغا بوگون دوشونمه ليدير

Muris moterlink : insan sabahkı istəyinə çatmağa bu gün düşünməlidir

15- محمد امين رسولزاده ( سياسي اؤندَر) : بير كره يوكسَلَن بايراق بير داها يئنمَز

Məhəmməd əmin rəsulzadə : bir kərə yüksələn bayraq bir daha yenməz .

16- وينستون چرچيل ( سياستچي) :  بير ميلّته مسلّط اولماق اوچون خائن اقلّيت و نادان اكثريت لازيمدير

Viniston çorçill (winston churchill) : bir millətə müsəllət olmaq üçün, xain (xəyin) əqəlliiyət və nadan əksəriiyət lazimdir

 

17- بنجامين فرانكلين ( يازار ، سياستچي، فيلسوف ، مخترع) : جانيني قوروماغي اؤزگورلوكدن اوستون بيلَن اينسان ، اؤزگورلويه لايق دئييل   

Bencamin Franklin (ing. Benjamin Franklin) Canını özgürlükdən üstün bilən insan , özgürlüyə layiq deyil

  18 - تانينماميش بير شخص: مبارزه ميدانيندا يا ظفر قازان يا اؤل ، اسير  اولما !                                                                                                                                               

Tanınmamış bir şəxs : Mübarizə meydanında ya zəfər qazan ya öl ,əsir olma

19- دوكتور جواد هئيت (جراح طبيب،توركولوق ) :  هر كسين لهجه‌سي اونون هويتي دير ، منيم تورك لهجه‌م‌ده  منيم هويّتيم دير، لهجه‌م اولمازسا هويّتيم و كيمليگيم‌ده بللي اولماز

Doktor Cavad Heyət: Hər kəsin ləhcəsi onun hüviiyətidir , mənim türk ləhcəmdə mənim hüviiyətimdir, ləhcəm olmazsa hüviiyətim və kimliyimdə bəlli olmaz

20- چه گوارا ( انقلابچي اؤندَر) : اينسان ، آزادليغا چاتماغا سيرادا ( صف ده) دورمامالي‌دير ، سيراني پوْزمالي‌دير

Ernesto Çegevara: İnsan azadliğa çatmağa sırada durmamalıdır sıranı pozmalıdır

21- بختيار واهاب زاده ( شاعير) : اؤزگه‌لره بئل باغلاما ، اؤزونه اينان و اؤزون اوْل.

Bəxtiyar vahabzadə: özgələrə bel bağlama , özünə inan və özün ol     

22- تانينماميش بير شخص‌ :  اؤزگورلوك ، كؤله ليكله ( برده ليكله) ياشايانلارا يوخ ، اؤزگورلوك يولوندا چاليشانلارا نصيب اولار

Tanınmamış bir şəxs : Özgürük köləliklə yaşayanlara yox,özgürlük yolunda çalışanlara nəsib olar

23- نادرشاه  :  وطني قوروماغا ، وطنين غيرتلي ائولاديندان گوج آلماليسان

Nadir şah: vətəni qorumağa , vətənin qeyrətli evladından güc almalısan

24- صمد بهرنگي ( يازار ) : داريسقال گؤلچه‌دن چيخيب آزادليق دنيزينه طرف گئتمَكده ، ايلك آدديمدا قورخارسان ، ايره‌لي گئتديكده قورخون تؤكولَر

Səməd Behrəngi : darısqal gölçədən çıxıb azadlıq dənizinə tərəf getməkdə ilk addımda qorxarsan , irəli getdikdə qorxun tökülər

25- چنگيز آيتماتوف  ( يازار ) : هر بير آيدين اينسان ، ايلك اؤنجه اؤز جامعه‌سي‌نين چتينليك‌لرينه ،‌ سونرا دونيا اينسانلاري‌نين چتينليكلرينه فيكيرلشمه‌لي دير

Çingiz Aytmatov: hər bir aydın insan, ilk öncə öz cameəsinin  (toplumunun) çətinliklərinə, sonra dünya insanlarının çətinliklərinə fikirləşməlidir 

26-  اي اچ هاريمن ( متفكر) : گله‌جه‌يه قورخو باجاسيندان باخمايين

E.H.Hariman : gələcəyə qorxu bacasından baxmayın             

  27- ساموئل اسمايلز (شاعير يازار ) : چاي آخاري نين عكسينه اوزمك، گوج ايله جرأت ايستَر، يوخسا اؤلو باليق دا چايين آخاري ايله حركت ائدَر

Samuel Smayılz: çay axarının əksinə üzmək , güc ilə cürət istər , yoxsa ölü balıqda çayın axarı iıə hərəkət edər  

28- امير تيمور ( بؤيوك فاتح ) : قورخماز آدام بير دفعه اؤلر ، قورخاق آدام گونده بير دفعه

Əmir Teymur : qorxmaz adam bir dəfə ölər , qorxaq adam gündə bir dəfə 

  29- جورج برنارد شاو ( يازار ) :  ياشام مبارزه‌سينده ‌گؤلن اينسان ، اوغور قازانار

Corc Bernard Şou ( George Bernard Shaw):  Yaşam mubarizəsində gülən insan, uğur qazanar

30- شاه اسماعيل ختايي ( صفوي پادشاهي ) : اوچ امانت يادگار قاليب اولو بابالاريميزدان  : ديليميز ، غيرتيميز ، وطنيميز

Şah ismaeil Xətaii: Üç əmanət yadigar  qalıb ulu babalarımızdan: Dilimiz, Qeyrətimiz , Vətənimiz

31- ويكتور هوقو ( يازار ، شاعير ، سياستچي ) : اؤزونو  اداره ائده بيلمه‌ينلر ، اؤزگه‌لردن اطاعت ائتمه‌يه مجبوردورلار 

Viktor Huqo: özünü idarə edə bilməyənlər,  özgələrdən itaət etməyə məcburdurlar

32- زليم خان يعقوب ( شاعير ، ائل اوزاني) : بير ميلّت دير، بير تورپاق دير، بير وطن/ 

                                            او تاي نه دير، بو تاي نه دير، ايلاهي؟!

Zəlimxan Yaqub: bir millətdir , bir torpaqdır , bir vətən * o tay nədir , bu tay nədir , ilahi?!

33- دده قورقود ( تاريخي اوزان- عاشيق ) : اوغول آتادان گؤرمه‌يينجه سوفره چَكمَز ، قيز آنادان گؤرمه يينجه اؤگود ( نصيحت ) آلماز

Dədə Qurqud: oğul atadan görməyincə süfrə çəkməz , qız anadan görməyincə öyüd almaz

 34- اسماعيل قاسپيرالي ( يازار ، سياستچي متفكر) : ميلّي وارليغي قوروماغا ، ديل‌ده ، فيكيرده و عمل‌ده بير اولماق لازيمدير

 İsmaeil Qaspıralı: Milli varlığı qorumağa , dildə, fikirdə və əməldə bir olmaq lazımdır

35- توماس كارلايل  (   تاريخچي ) : بؤيوك ايشلره باشلاماق ايلك اؤنجه غير مومكون نظره گَلَر

Tomas Karlayl: Böyük işlərə başlamaq ilk öncə qeiri mümkün nəzərə gələr

36- جورج سانتايانا  (   فيلسوف - شاعير ) : كئچميشلري اونودانلار ،‌كئچميشلري تكرار ائتمه‌يه محكومدورلار

Corc Santayana (George Santayana) : Keçmişləri unudanlar , keçmişləri tikrar etməyə məhkumdurlar

37- ناپلئون بوناپارت ( سياستچي) : غلبه ايله سقوط آراسيندا يالنيز بير آدديم فاصله وار

Napoleon bonapart:qələbə ilə suqut ( yenilmək) arasında yalnız bir addım fasilə var

38- سيد جعفر پيشه وري ( سياسي اؤندَر) : اؤلومه حاضير اولمايان ميلّت ، آزاد ياشايا بيلمَز

Seiid Cəfər pişəvəri :Ölümə hazır olmayan millət ,Azad yaşaya bilməz

39- جورج برنارد شاو ( يازار ) : باجاريقلي آدام عمَل ائدَر ، باجاريقسيز آدام انتقاد

Corc Bernard Şou ( George Bernard Shaw):Bacarıqlı adam əməl edər , bacarıqsız adam intiqad

40- چه گوارا ( انقلابچي اؤندَر ) : انقلاب ، يئتيشيب آغاجدان دوشن آلما مئيوه سي دئييل ، بيز اونو يئتيشديريب دوشمه‌يه مجبور ائتمه‌لييك

Ernesto Çegevara: inqilab, yetişib ağacdan düşən alama meyvəsi deyil, biz onu yetişdirib düşməyə məcbur etməliyik

 

41-  ائل سؤزو  :  نئچه ديل بيلَن نئچه آدامدير ، آنا ديليني بيلمه يَن نئجه آدامدير ؟

El sözü : neçə dil bilən neçə adamdır , ana dilini bilməyən necə adadır ?

42 – مارتين لوْتر كينگ (آمريكالي قارا دريلي اينسان حاقلاري مدافع چيسي ) : اؤزگورلوك يولوندا محكم اراده ايله چاليشمالييق ،  بيزدن مينيك آلانلارين قاباغيندا اگيليب اونلارا مينيك وئرَمه‌سَك ،هئچ كيمسه بيزدن مينيك آلا بيلمَز

Martin Lüter Kinq: özgürlük yolunda möhkəm iradə ilə çalışmalıyıq, bizdən minik alanların qabağında əyilib onlara minik verməsək heç kimsə bizdən minik ala bilməz

43- اقبال لاهوري ( شاعير ) : ياشامدا اوغور قازانماق بئيين‌دن يوخ ، اراده دن آسيلي دير

Məhəmməd İqbal : yaşamda uğur qazanmaq beyindən yox, iradədən asılıdır

44- صمد بهرنگي ( يازار ) : اينسانين ياشام و اؤلومو اؤنملي دئييل ، اؤنملي اولان اينسانين ياشام ويا اؤلومونون باشقا اينسانلاردا نه تاثير قويماسي دير

Səməd Behrəngi : insanın yaşam və ölümü önəmlü deyil, önəmli olan insanın yaşam və ya ölümünün başqa insanlarda nə təsir qoymasıdır

45- آندره شينه ( پيسوكولوق- روانشناس ) : تانري اؤزگورلويو ياراتدي ، اينسان كؤله ليگي ( برده ليگي ) !

Anderə şine: tanrı özgürlüyü yaratdı , insan köləlii !

46- ناظم حكمت ( شاعير) : تك آغاج كيمي اؤزگور و آزاد ياشا ،  اوْرمان كيمي سئوگي و قارداشليغيني پايلاش

Nazim Hekmət : tək ağac kimi özgür və azad yaşa, orman kimi sevgi və qardaşlığını paylaş

47- سهند ( شاعير ) : اؤزگه چيراغينا ياغ اولماق بسدير ، دوغما ائللريميز قارانليقدادير!

Səhənd: özgə çırağına yağ olmaq bəsdir, doğma ellərimiz qaranlıqdadır!

       سؤزلوك 

...................

       سئوگي = عشق -1     

    موم =  شمع  -2-   

 اؤزگورلوك = آزادليق ، استقلال

4-    اوچورتما = بادبادك

5-    كئچيجي = موقّتي

6-    ظفَر = غلبه

7-    قازانماق = برنده اولماق

8-    آلقيش = تشويق

9-    اوغور = موفقيت

10- بير كره = بير دفعه

11-يئنمَز = آشاغا گلمَز، ائنمَز

12-لام = آرام ، سس‌سيز

13-سوچ = گوناه

14-سوچلو = گوناهكار

15-ياشام = زندگانليق

16-يئل‌آتي = دوچرخه

17-دنگه = تعادل

18-دويغو = احساس

19-سيرا = صف

20-پوزماق = قاريشديرماق ، داغيتماق

21-گولوش = گولمَك

22-داريسقال = چوخ كيچيك و دار محيط

23-ايلك = اوّل ، بيرينجي

24-ايره‌لي = قاباق

25-ساتاشماق = دالاشماق، سؤز آتماق

26-ايچگي = مشروب

27-اوُلو = بؤيوك ، يوكسَك مقام

28-اؤگود- اؤيود = نصيحت

29-دده قورقود = دده قورقود كيتابي نين قهرماني (يوكسَك مقاملي اوزان )

30-پينه چي = باشماق تعميرچيسي ، پينه دوز

31-باشماقچي = باشماق تيكَن ، باشماق ساتان

32-كؤله = برده ، نؤكَر

33-يانليش = اشتباه

34-يوْخلاماق = امتحان ائتمك

35-دوغرو = دوز گون ، دوز

36-اونوتماق = ياددان چيخارماق

37-آدديم = قدم

38-بيلگين = عاليم ، دانشمند

39-اؤنَملي = اهميتلي ، مهم

40-بئيين = مغز

41-اوْرمان = مئشه ، جنگل


نسخه هاي خطي تركي دركتابخانه سركار فيض آثار رضوي (ع)

یازار : ay han

+0 به یه ن
     نسخه هاي خطي تركي دركتابخانه سركار فيض آثار رضوي (ع)

                              محمد وفادار مرادي - برگرفته از وبلاگ : " سالاريان"


                                      نسخه هاي خطي تركي در كتابخانه سركار فيض آثار رضوي (ع)/ محمد وفادار مرادي  

اشاره : تحقيقات نشان مي دهد كه حدود 100 كتاب تركي دست خط در كتابخانه آستان قدس رضوي وجود دارد. در نوشتار حاضر ضمن بررسي ويژگي ها و نكات برجسته‌ي نسخه هاي تركي موجود در كتابخانه آستان قدس رضوي و كتابخانه هاي وابسته، سعي در نگارش و معرفي و فهرست مختصر و الفبايي آنها خواهد شد.

كليدواژه هاي موضوعي :  نسخه هاي خطي تركي

 در كتابخانه كهنسال و هزار و صد ساله آستان قدس رضوي 67 نسخه به زبان تركي مجموعه هفتاد هزار نسخه خطي آن را همراهي مي كند كه باعث غنا و جامعيت زباني آنها گرديده است. در سنوات قبل (سال 1352شمسي) استاد ايرج افشار و روان‌شاد محمدتقي دانش‌پژوه نسخه هاي تركي كتابخانه ملك تهران وابسته به كتابخانه آستان قدس رضوي را ضمن 30 صفحه در انتهاي جلد اول فهرست كتب خطي كتابخانه ملك معرفي نموده اند كه بالطبع در اين سطور از تكرار معرفي آنها صرف نظر شده است . لكن نسخه هاي كتابخانه مركزي و كتابخانه هاي وابسته بانضمام هفت نسخه تركمني موجود به شيوه الفبايي مختصراً معرفي خواهد شد.

در بررسي اوليه نسخه‌ها، صرف نظر از وحدت زباني، تنوع جغرافيايي خاصي در زبان و آواشناسي زبان نسخه‌ها ملاحظه مي‌گردد. برخي نسخه ها متعلق به زبان تركي شمال خراسان و هرات هستند مانند: يوسف و زليخا اثر طبع مظلوم (قرن13ق) ‌‌‌‌‌‌[شماره 651 گوهرشاد] و يا كاتبان نسخه متعلق به مناطق مزبورند مانند: عبدالله بن آقا رضا در 1245ق (كاتب ليلي و مجنون فضولي، شماره 691 گوهرشاد) و نبي عامري در 1096ق كاتب لغتنامه امير عليشير نوايي متوفي 906 ق [نسخه 6940 مركزي].

گروهي از نسخه ها توسط كاتبان آذربايجان ايران كتابت شده است مانند: نسخه ديگر ليلي و مجنون فضولي بغدادي متوفي 976ق كه توسط شفيع تبريزي در 1228ق كتابت شده است [14742 مركزي] و يا نسخه ربع مجيّب در نجوم كه ميرزا محبعلي ناظم الملك مرندي در 1300ق نگاشته است [شماره1/12154 مركزي] و نيز نسخه تعليم الخط عبدالله صيرفي (قرن 6ق) كه توسط اَبودَودَس در 961ق كتابت و تذهيب شده است [شماره 12224 مركزي]

و بخش ديگر، نسخه هايي هستند كه در قسطنطنيه يا استانبول و بلاد ديگر تركيه امروزي متولد شده اند و متاثر از شيوه نگارش، تذهيب و واژگان تركي استامبولي قرار دارند مانند: نسخه مراثي بخط قنبر علي آل عبا (قرن 14ق) شامل مرثيه هاي رجب بن حسين از فقراي بكتاشية تركيه كه در 1203ق نوشته است [شماره 27456 مركزي] و نسخه اي بخط نسخ محمد بن حسين معاصر سلطان مراد بن سلطان سليم عثماني كه مناسك حج سنان الدين يوسف مكي زنده در 991ق را در شام استنساخ كرده است [شماره 17602 مركزي] و يا نسخة كتابچه تشكيلات اردوي همايوني عثماني در 1815 ميلادي [شماره 29181 مركزي].

قابل ذكر آنكه كاتبان ترك زبان خراسان مانند رمضان بن كربلايي مشهدي دُلو ـ از روستاي خبوشان يا قوچان ـ و كاتب نسخه ليلي و مجنون فضولي بغدادي متوفي 976ق در سال 1287ق همراه با كتابت آن دو مثنوي فارسي (بختيارنامه و موش و گربه) در همان سال استنساخ نموده و مي‌نمايد در كنار بازنويسي كتب تركي به كتابت نسخه هاي فارسي نيز جديت داشته‌اند.

 
واقفان كتب تركي:

سابقة وقف نسخه‌هاي تركي به تاريخ 1145ق حدود سيصد سال پيش باز مي گردد كه نادرشاه افشار اولين نسخه تركي را وقف كتابخانه نمود و در ادامه ميرزا رضا خان نائيني، قاضي نور در مرداد 1311 و خان بابا مشار در 1346ش نسخه هايي را به كتابخانه واگذار و نياز نمودند.

در بعد از انقلاب اسلامي با شتاب آهنگ وقف و خريد، نسخه‌هاي بيشتري كه 80% موجودي نسخه‌هاي تركي را شامل مي گردد به مجموعه اضافه گرديد.

لهذا در اين سي سال اخير نام واقفاني همچون: سيد محمد باقر سبزواري 1405ق / سيد جلال الدين تهراني 1361ش / عليرضا شاهي 1372ش / رايزني فرهنگي ايران در سوريه 1368 / استاد جعفر زاهدي 1377ش / احمد شاهد اسفرايني 1381ش / حاج آقاي نيري كاشمري 1382 و مقام معظم رهبري حضرت آية الله خامنه اي «ادام الله عناياته» كه خلال سنوات 1373 تا 1387 نسخه هايي را به زبان تركي وقف و نياز داشته‌اند.

 
محتوا و موضوع نسخه هاي تركي:

صرف نظر از نام نيك انديشان و ارادتمندان ساحت قدسي حضرت رضا عليه السلام كه مجموعه‌هاي خطي و نفيس خود را اهداء نموده اند، بيشترين تعداد نسخه هاي مزبور در موضوعات منظوم و منثور ادبي قرار گرفته‌اند مانند: دواوين شعرا، مثنويات و در مراحل بعدي نسخه هايي در مباحث عقايد و فقه و اخبار و برخي علوم پزشكي و نجوم و جنگي و تجويد و تاريخ ملاحظه مي شوند.           

دواوين و شرح متون مانند: ديوان فضولي بغدادي (   ـ976ق) / ديوان امير عليشير نوايي
(     ـ960ق) / ديوان مشرب / قصيده التجائيه ابوالحسن صفا (14ق)/ ترجمه قصيده برده بوصيري از قطب الدين خلواتي/ شرح ديوان حافظ از سروري(   ‌ـ969ق)/ شرح گلستان سعدي از ملا شمعي.

 مثنويات: ليلي و مجنون فضولي/ يوسف و زليخا مظلوم (قرن 13ق)/ وفات نامه پيامبر اكرم ص (قرن 13ق)/ گلشن مصائب واصف تبريزي (قرن13ق).

متون منثور ادبي و جنگهاي اشعار: كه عموماً شامل مرثيه هاي ائمه اطهار (ع) و اولياء الله هستند مانند: محبوب القلوب امير عليشير نوايي ( ـ906ق)/ بحارالانشاء از قرن 12ق/ جنگ مراثي علي نوحه خوان/ جنگ اشعر دلريش (قرن 13ق)/ و جنگ مرثيه رجب بن حسين در 1203ق.

متون تاريخ زندگاني ائمه اطهار عليهم السلام: خصوصاً حضرت سيد الشهدا عليهم السلام و ترجمه احوال شعرا مانند: حديقة السعدا فضولي بغدادي در ترجمه روضة الشهدا ملا حسين كاشفي در مصائب و زندگاني امام حسين عليه السلام/ داستان محمد حنيفه/ مقتل و مصائب سيد الشهدا/ جنان‌المومنين از رضا خاكسار (قرن12ق) در مصائب و زندگاني سيد الشهدا و واقعه طف/ مجالس النفايس امير عليشير نوايي در تاريخ ادبيات/ تذكره شيخ صفي الدين اردبيلي.

كتب لغت دو زبانه مانند: لغت حليمي (قرن 10ق) يا شرح بحرالغرايب/ لغت نامه امير عليشر نوايي/ نصاب تركي علي بادكوبه اي (قرن14ق).

و متون علمي مانند: ربع مجيب نعمت الله (قرن13)/ رساله معرفت اسطرلاب از مصطفي بن علي موقت جامع خاقان در استامبول/ طالع نامه از محمد چلپي موقت مسجد جامع شهزاده/ غاية البيان در تدبير بدن انسان از رئيس الاطباء صالح بن نصرالله معروف به ابن سلوم حلبي متوفي 1080ق در بيان امراض. مفردات و مركبات ادويه كه به نام محمد خان پسر ابراهيم خان سلطان عثماني نگاشته است.

 
برخي از نسخه هاي نفيس و دستخط هاي علماء و شعرا

  در ميان مجموعه نسخه هاي معرفي شده دستخط‌هاي: محمد بن حسين عالم و فقيه معاصر سلطان مراد عثماني ‌‌‌[مناسك حج 17602 مركزي]. درويش طالوي (قرن 12 ق) ساكن دارالعدل قسطنطنيه [معرفت رجال الغيب.2/ 2011 مركزي]. دلريش شاعر قرن 13ق (جنگ اشعار 18502 مركزي ). ملاعلي نوحه خوان ( قرن 13 و 14 ق) [جنگ مراثي. 16794 مركزي] و غير اينها را ميتوان مشاهده كرد.

 و برخي نفايس موجود عبارت است از:

تعليم خط عبدالله صيرفي (قرن 6 ق) به خط نسخ خوش در 961ق با تذهيب و كتابت ابودَودَس كاتب.

ديوان فضولي بغدادي بخط خوب روحي بن خيري در 991 ق.

ترجمه قصيده برده بوصيري با ترجمه تركي منظوم از قطب الدين خلواتي به خط نسخ و نستعليق عصر مترجم و تذهيب و سرلوح كم كار. 

كتابچه تشكيلات اردوي همايوني عثماني بخط نسخ خوب در معرفي قواي سه گانه.

جنگ اشعار شامل 103 برگ كه محمد بن علي در 1013 ق با سجع مهر «مظهر لطف اللهي محمد بن علي» جمع آوري نموده و شامل اشعار و غزليات و رباعيات و قصايد مشهور شعراي تركيه است از قبيل: نجاتي بيگ، سماعي، شمعي چلپي، قصيده در فتح استامبول در 857ق توسط سلطان محمد، نحسي، شريفي، اموي چلپي، غزل حيرتي، تخميص گناه با ذكر مقامات و گوشه ها و رديف هاي آوازي ابيات مانند: پنجگاه، سه گاه، عشيران، دوگاه، حسيني، نوا، لغز سلطان مراد، غزلي از ثاني سلمه الله، عبيدي، نظيره‌هايي از باقي افندي، عالي افندي، شاني، نوعي چلپي، لساني، قبولي، خلدي، اسيري، كمال پاشازاده، احمد چلپي، اصولي، حياتي، قابلي افندي، بهاري چلپي، عبيدي، رضايي، وارسقي يك غزل از سلطان سليمان، نيلي افندي، چند قطعه در ماده تاريخ جنگ با روم در 923 ق، رباعي اثر طبع خفي چلپي ادرنه‌اي، حقيري، احمدي، عزي‌زاده افندي، آهي چلپي، فغاني چلپي، وحدتي، وصال چلپي، سپاهي، اسيري، تخميس بياني از يحيي افندي، مرادي ، جناني و شمس تبريزي و ديگران.

بعد از مقدمة نه چندان مختصر، نسخه هاي تركي موجود به تنظيم الفباء و در سطور زير اطلاع رساني مي‌شود:

 
«الف»
اختيارات الايام

تركمني، اخبار از محمد عوض بن صدرالدين قراقاش در تعيين سعد و نحس ايام:

27736 (نستعليق 12 ق، 25 گ، كامل، وقفي مقام معظم رهبري در 1380)

 
ادعيه

دستور به تركي، از ـــــ ؟ شامل ادعيه تعقيبات نماز:

11896 (نسخ شعبان 1154 ق، كامل، 102 گ، وقفي محمد وجداني در 1359ش)

 
اسطرلاب (رساله در معرفت)

تركي، هيأت و نجوم. از مصطفي بن علي موقت جامع خاقاني در استامبول در يك مقدمه و 45 باب: 1/12084 (نسخ 13 ق، 44 گ، كامل، وقفي سيد جلال‌الدين تهراني در 1361)

 
بحارالانشاء

تركي، ادبيات، از ــــــ ؟ در شيوه نامه نويسي، 471 گوهرشاد (نسخ 12ق، 188 گ، كامل، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)

 
«ب»
بحرالمعارف

تركي، معاني و بيان از مصطفي بن شعبان سروري، 4705 غرب (نسخ 13 ق، 95 گ، نر)

 
«ت»
تجويد

تركي و عربي، تجويد و قراءت، از قاريان، قرن 13 ق: 1990 گوهرشاد (نستعليق 13 ق، 18 گ، نر)

 
تجويد منظوم

تركي، اثر طبع بنده ده ؟، در جزوه‌اي در مباحث

 
عمده تجويد:

29277 (نستعليق 1262ق، 21 گ، كامل، وقفي محسن حسيني، 1382)

 
تذكره شيخ صفي الدين اردبيلي

تركي، تاريخ و عرفن، شجره‌نامه پادشاهان صفوي از صفي‌الدين اسحاق بن جبرئيل اردبيلي متوفي 735 ق:

59 (نسخ خوش 11 ق، 139 گ، نر، وقفي نادر شاه 1145 ق)

 
تعليم خط

تركي، خوشنويسي از عبداللع صيرفي (6 ق):

12224 (نسخ ممتاز ابودودس 961 ق، 24 گ، كامل، تذهيب نسخه توسط كاتب، وقفي سيد جلال‌الدين تهراني، 1361)

 
جنان المؤمنين

تركي، اخبار، احتمالاً از رضا خاكسار در ثواب و فضيلت مرثيه سرايي سيدالشهداء:

14489 (نسخ علي بن كربلايي تبريزي، 1153 ق در تبريز، 119 گ، كامل، وقفي سيد محمد باقر سبزواري، 1405 ق)

 
جُنگ

تركمني، ادبيات، جامع، ملا قوئنج جهت فرزندش شامل حِكم خواجه احمد سوي عارف قرن 6 ق تركمن و اشعار قل تمور:

28181 (نستعليق 1312ق، 156 گ، قف، خريداري در 1381)

 
جُنگ

تركي و فارسي، علوم غريبه و كيميا، از ـــــ ؟، شامل خطوط مرموزه و اقلام هندي و يوناني و اوزان صغار و كبار و تعبير خواب:

26242 (نستعليق 13ق، 63 گ، كامل، وقفي جعفر زاهدي 1377)

جنگ (= مجموعة المراثي)

تركي، ادبيات اثر طبع علي نوحه خوان (14 ق):

16794 (نستعليق تحريري شاعر 1341 ق، 174 گ، كامل، خريداري در 1367)

 
جنگ اشعار

تركي استامبولي، ادبيات، جامع: محمد بن علي در 1013ق با سجع مهر» مظهر لطف الهي محمد بن علي با اشعاري از نجاتي بيگ، سماعي، شمعي چلپي، قصيده در فتح استامبول در 857 ق توسط سلطان محمد و شعراي ديگر تركيه و عثماني:

29211 (نسخ و نستعليق 11 ق، 103 گ، كامل، وقفي حاج آقاي نيري كاشمري در 1382)

 
جنگ اشعار

تركي، ادبيات، اثر طبع شاعري با تخلص دلريش (13 ق):

18502 (نستعليق تحريري شاعر 1286 ق، 110 گ، كامل وقفي عليرضا شاهي در 1372)

 
جنگ اشعار

تركي، اخبار و مصائب از مداحان و ذاكران مشهد رضوي در مصائب كربلا:

14711 (نستعليق 14 ق، 146 گ، كامل، وقفي سيد محمد باقر سبزواري، 1405ق)

 
جنگ مراثي

تركي، ادبيات از ــــ ؟ شامل نوحه در مراثي سيدالشهدا و امير مؤمنان عليهما السلام:

29266 (نستعليق 13 ق، 53 گ، كامل، وقفي آقا نبوي كاشمري در 1382)

29208 (شكسته نستعليق، 13 ق، 52 گ، نف، وقفي آقا نيري كاشمري در 1382)

 
جُنگ مرثيه

تركي، ادبيات، اثر طبع رجب بن حسين در 1203ق از فقراي بكتاشي تركيه، در مراثي ائمه(ع):

27456 (نستعليق تحريري قنبر علي آل عبا، 1303 ق، 88 گ، كامل، خريداري)

 
حديقة السعدا

تركي، ادبيات، از محمد بن سليمان فضولي بغدادي (913 ـ 976 ق) به شيوه روضة الشهداء ملا حسين كاشفي متوفي 910 ق

نگاشته كتاب در 1271 ق در بولاق چاپ شده است.

719 گوهرشاد (نستعليق عبدالرضا بن حمزه، 1075 ق، 272 گ، كامل، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)، 15135 (نستعليق تحريري 1015 ق، 238 گ، كامل، وقفي مكتبة اميرالمؤمنين در 1365)، 19219 (نستعليق عبدالشكور بن خداويردي شاه كرم، 1260 ق، كامل، 170 گ، وقفي سعيد شكوري در 1373)، 9470 (نستعليق 1271 ق، حجت سليمان، 157 گ كامل وقفي خان بابا مشار در 1345)

 
داستان محمد حنفيه

تركي، تاريخ اسلام، از ــــ ؟

555 گوهرشاد (نستعليق 13 ق، 59 گ، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)

 
درّالعجائب

تركمني، اخبار، از علماء عامه قرن 13 ق در عقايد و اخلاق:

28219 (نستعليق 1299 ق، 160 گ، خريداري 1381)

 
ديوان خواجه يسوي

تركمني، ادبيات، اثر طبع خواجه احمد يسوي (قرن 6 ق):

27373 (نستعليق تحريري امان مراد، 13ق، 38 گ، كامل، خريداري در 1380)

 
ديوان فضولي بغدادي

تركي، ادبيات، اثر طبع محمد بن سليمان فضولي بغدادي (913 ـ 976 ق): 9659 (نستعليق روحي بن خيري، 991 ق، 180 گ، كامل، وقفي خان بابا مشار)، 15105 (نستعليق 993 ق، 112 گ، كامل، مذّهب و سرلوح دارد، مكتبه اميرالمؤمنين در 1365)، 444 گوهرشاد (نستعليق 10ق، 100 گ، كامل، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)، 928 گوهرشاد (نستعليق 12 ق، 128 گ، نف، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)، 12547 (نستعليق محمد ملا بن سعد محمد، 1279 ق، 90 گ، وقفي حسين كي استوان در 1348)

 
ديوان مختوم قلي

تركمني، ادبيات، اثر طبع مختوم قلي فراغي (1146 ـ 1205ق):

28220 (نستعليق 1308 ق، 57 گ، نف، خريداري در 1381)

 
ديوان مشرب

تركي، ادبيات، اثر طبع مشرب يا مشرب ديوانه ساكن كاشغر شامل غزليات و مثنويات با مضامين عرفاني:

11964 (نستعليق مخلوط شكسته 1282 ق، 336 گ، كامل، وقفي سيد محمود رحيم‌زاده، متوفي در خرداد 1361)، 1/28165 (نستعليق 13 ق از برگ 24 تا 46، كامل، خريداري در 1381)، 8794 (نستعليق پادشاه خواجه بن رحمت‌الله در 1312 ق، 364 گ، كامل، خريداري در 1338)

 
ديوان نوابي

تركي، ادبيات، اثر طبع امير عليشير نوايي (9060 ق)، 4901 شامل غزليات (نستعليق 10 ق، 3 گ، وقفي ميرزا رضا خان نائيني در 1311)، 15819 (نستعليق تحريري، 13 ق، 84 گ، كامل، خريداري در 1367)

 
ربع مجيّب

تركي، هيأت و نجوم از نعمت‌الله 13 ق در ارتفاع ربع دايره ضمن مقدمه و سيزده باب:

12154 (نستعليق شكسته ميرزا محبعلي ناظم‌الملك مرندي، 1300 ق در خوي، 8 گ، كامل، وقفي سيد جلال‌الدين تهراني در 1361)

 
ربع مجيب (تكلمه)

تركي، هيأت و نجوم از نعمت الله (13 ق)

در مقدمه و دوازده باب در معرفت درجه شمس و جيب قوس:

1/12154 (نستعليق شكسته ميرزا محبعلي ناظم‌الملك مرندي در 1300 ق در خوي، 8 گ، كامل، وقفي سيد جلال‌الدين تهراني در 1361)

 
رمل

تركي و فارسي، علوم غريبه، رساله در استخراج ضمير است

23113 (نستعليق 13 ق، 16 گ، نف، خريداري در 1329)

 
زبدة الكلام (ــ فيما يحتاج اليه الخاص و العام)

تركي، فقه، از نامراد وجدي:

775 كتابخانه غرب (نسخ محمد بن حسن قره حصاري، 1059 ق، 257 گ)

 
شرح بحرالغرائب = لغت حليمي

فارسي و تركي، لغت، از لطف‌الله بن ابو يوسف حلبمي (قرن 10 ق):

27383 دفتر اول (نستعليق تحريري ممتاز، 11 ق، 131 گ، موجودي تا حرف ن، خريداري)

 
شرح ديوان حافظ

تركي، ادبيات، از مصطفي سروري متوفي 969 ق، از شعراي عثماني :

7135 (نستعليق 13 ق، 88 گ، نر، خريداري در 1327 ش)

 
 
شرح قصيده برده

تركي، ادبيات، شاحر= احمد بلالي؟ شرحي بر قصيده برده بوصيري

15178 (نسخ 1135 ق، 44 گ، كامل، وقفي خليل علوي خويي)

شرح گلستان سعدي

تركي، ادبيات، از ملا شمعي، 15173 (نسخ علي خان بن رمضان 1154 ق، كامل، 187 گ)

 
طالع نامه

تركي، هيأت و نجوم، از محمد چلپي موقت مسجد جامع شهزاده در احكام نجوم:

12084 (نسخ 13 ق، 67 گ، نوچند صفحه، وقفي سيد جلال الدين تهراني، 5/1361)

 
عقايد الاسلام

تركي، عقايد از ملا احمد فاضل اردبيلي، مصور به نام شاه عباس ثاني:

28668 (نستعليق خوش بن علي اصغر اردبيلي، 1309 ق، در دارالارشاد اردبيل، 72 گ، كامل، وقفي احمد شاهد در 1381)

 
عقايد منظوم

تركمني، عقايد حنفي، از علماء عامه تركمن:

28221 (نستعليق خواجه محمد بن محمد صالح، 1308 ق، 64 گ، كامل، خريداري در 1381)

 
غاية البيان (ــ في تدبير بدن الانسان)

تركي، پزشكي، از رئيس الاطباء صالح بن نصرالله معروف به ابن سلوم حلبي متوفي 1080 ق كه در بيان امراض و مفردات و ادويه مركبه به نام محمد خان بن ابراهيم خان سلطان عثماني نگاشته:

5204 (نستعليق مخلوط شكسته، 12 ق، 165 گ، كامل، وقفي ميرزا رضا خان نائيني در مرداد 1311)

 
فقه منظوم

تركمني، فقه حنفي، در مباحث طهارت و صلوة:

28180 (نستعليق 14 ق، 34 گ، نر، خرداري در 1381)

 
 
قصيدة النجائيه

تركي و ترجمه فارسي، ادبيات، اثر طبع ابوالحسن بن كاظم متخلص به صفا (14 ق):

16662 (نستعليق 13 ق، 35 گ، كامل، خريداري در 1367)

 
قصيده برده (ترجمه ـــ)

تركي و فارسي، ادبيات و مناقب، از قطب‌الدين سعدالله خلواتي، نسخه ترجمه منظوم قصيده برده در مدح پيامبر اكرم (ص) سروده محمد بن سعيد بوصيري است:

26092 (نسخ و نستعليق 13 ق، 47 گ، كامل، سرلوح دارد، وقفي جعفر زاهدي در 1377)

 
كتابچه تشكيلات اردوي همايوني عثماني

تركي، علوم جنگي و اسناد، از ـــ ؟، عنوان تركي: «دولت عليه عثمانيه اوردوي همايون تشكيلاتي در 1815 م شامل معرفي قواي سه‌گانه:

29181 (نسخ 1329 ق، 83 گ، نو، وقفي حاج آقا نيري كاشمري در 1382، داراي يك تصوير سربازهاي ارتش)

 
گلشن مصائب

تركي، ادبيات، اثر طبع احمد بن محمد صادق واصف تبريزي (13 ق)

14399 (نستعليق شكسته، 13 ق، 220 گ، وقفي سيد محمد باقر سبزواري در 1405 ق)

 
لغت‌نامه

تركي، لغت، از اميرعليشير نوايي (   ـ 906 ق):

6940 (نستعليق بني عامري 1096ق، 182 گ، كامل، وقفي ملك‌زاده كوثر در 1363)

 
ليلي و مجنون (مثنوي)

تركي، ادبيات، اثر طبع محمد بن سليمان فضولي بغدادي (913 ـ 976 ق) :

14742 (نستعليق شفيع تبريزي 1228ق، 72 گ، وقفي سيد محمدباقر سبزواري در 1405ق)

619 گوهرشاد (نسخ عبدالله بن آقا رضا، 1245 ق، 128 گ، نل، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)، 15821 (نستعليق 1287 ق، 36 گ، نل، خريداري در 1367)، 15826 (نستعليق تحريري 13ق، 160 گ، نف)

 
مجالس النفايس

تركي، تاريخ ادبيات، از امير عليشير نوايي (844 ـ 906ق):

15995 (نستعليق 1134ق، 140 گ، كامل، وقفي بنياد مستضعفان تهران در 1367)

 
محبوب القلوب

تركي، ادبيات، اثر طبع امير عليشير نوايي (    ـ 906ق):

12055 (نستعليق 1122 ق، 68 گ، كامل، وقفي سيد جلال‌الدين تهراني در 1361)

9783 (نستعليق مقصود بن خليفه 1257 ق به نام پلنگ تويش خان؟ در مشهد، گ، كامل، وقفي خان بابا مشار در 1346)

 
مخبر صادق

تركي، علوم غريبه از محمد صالح (قرن 14 ق)

در مباحث علم رمل:

7920 (نسخ 14 ق، 39 گ، كامل، خريداري در 1329 ش)

 
مزارات مكه

تركي استامبولي، جغرافيا و تاريخ، از علماء حنفي

1/29792 (نسخ تحريري 12 ق، از برگ 21 تا 36، نو، وقفي رايزني فرهنگي ايران در دمشق 1368)

 
معرفة رجال الغيب

تركي استامبولي، عرفان از درويش طالوي از نقي در دارالعدل قسطنطنيه براساس آراء شيخ محيي‌الدين عربي به همراه مصاديق و توسل‌نامه منظوم به عربي:

2/2011 (نسخ تحريري مؤلف 12 ق، 4 گ، كامل)

 
مقتل

تركي، اخبار و مصائب ائمه عليهم السلام :

14749 (نستعليق 13 ق، 48 گ، نو، وقفي سيد محمد باقر سبزواري در 1405ق)، 14654 (نسخ 13 ق، 237 گ، نو، وقفي سيد محمدباقر سبزواري در 1405 ق)، 27517 (نستعليق خوب، 13 ق، 110 گ، نو، خريداري در 1380)، 2415 گوهرشاد (نستعليق تحريري 14 ق، 85 گ، نف)

 
ملعمه

تركي، علوم غريبه و نجوم، ترجمه ملحمه دانيال نبي (ع) از حبيش بن ابراهيم تفليسي   ـ 629 ق برگرفته از فرمايشات امام صادق(ع) و دانيال نبي در شماره ماههاي رومي كه براي ابوالفتح قرل ارسلان نگاشت. ترجمه به تركي: سيد احمد عزت 13 ق

791 گوهرشاد (نسخ 13 ق، 73 گ، كامل، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)

 
 مناسك حج

تركي استامبولي، فقه حنفي، نقل از مناسك حج سنان الدين يوسف مكي زنده در 991 ق نقل كننده: محمد بن حسين معاصر سلطان مراد بن سليم عثماني :

17602 : نسخ نائل 12 ق در شام، از برگ 1 تا 18، نل، وقفي رايزني فرهنگي ايران در دمشق در 1368)

 
مناسك حج

تركي استامبولي، فقه حنفي، از ــــ ؟

 

29792 (نسخ و نستعليق 12 ق در شام از برگ 10 تا 19، نل، وقفي رايزني فرهنگي ايران در دمشق، 1368)

 
نصاب تركي

تركي، لغت، از علي بادكوبه‌اي، 14 ق: 1/1968 گ (نسخ و نستعليق 14 ق، 9 برگ كامل)

 
وفات نامه (مثنوي ـــ)

تركي كاشغري، ادبيات، در رحلت پيامبر اكرم(ص) و شهادت حضرت زهرا و حسنين عليهم السلام كه در 1207 ق سروده :

28165 (نستعليق 13 ق، از برگ 1 تا 23 كامل، خريداري 1381)

يوسف و زليخا

تركي، ادبيات، اثر طبع شاعري با تخلص مظلوم (13 ق):

651 گوهرشاد (نستعليق رمضان بن كربلايي مشهود مشهور به دُلو، 1261 ق، 93 گ، نل، وقفي سعيد طباطبايي در 1332)

منابع :

1-نشريه الكترونيكي شمسه

2- كتابخانه و موزه و مزكز اسناد مجلس شوراي اسلام

 

http://salariyan.blogfa.com/post-2111.aspx


ايراندا حقّيميز - حقوقوموز !

یازار : ay han

+0 به یه ن
ايران اؤلكه‌سي كثيرالمله بير اؤلكه دير . تاريخ بويو و سياسي سرحدلر زامان – زامان دگيشميش و امپراتورلارين ، سلطانلارين و پادشاهلارين اراده لري اساسيندا اؤلكه لره معين آدلار وئريلميشدير .

بوگونكو ايران آدلانان اؤلكه‌ده ياشايان ميلّتلر ، مين‌لر ايلدير بو اؤلكه ده ياشاميش و تاريخين آجيلي و شيرينلي خاطره لريني آرخادا قويموشلار.

هله اسلامدان قاباق ، اؤزلليكله ميلاددان قاباق يازيلان تاريخلر داها چوخ افسانه لرله قاريشيق اولسادا اسلامدان سونرا يازيلان ايران تاريخي مختليف تاريخچيلر طرفيندن چوخ آچيق – آيدين و مختليف ديللرده يازيلميشدير .

غزنويلر دؤنميندن قاجار دؤرونون سونونا قَدَر و ۱۰۰۰ ايل آرديجيل اولاراق بو اؤلكه يه حؤكم سورَن تورك امپراتورلاري و سلطانلاري دؤرونده اوچ ديل ، يعني تورك ، عرب و دري (فارس ) ديلي بير بيري‌نين يانيندا ايشلَنميش و گليشميشدير .

حتي فارس ديلي كئچميش مين ايلده شعر ديلينه و دربار ديلينه چئوريلديگينه گؤره و تورك سلطانلاري فارسجا شعر سؤيله‌ين شاعيرلره قيزيل و گوموش انعاملاري وئرديكده شاعيرلر شعرلريني داها چوخ بو ديلده يازيب سلطانلار دربارينا تقديم ائتميش و او زامانلاردا داها چوخ فارس ديلينده شعر ديوانلاري يازيلميش و بو گونه ميراث قالميشدير .

بير سؤزده دئمك اولار كي ، فارسلارين هخامنشلر و ساساني‌لر سلطانلاري دؤنملرينده هئچ بير ادبي اثرلري يارانماميش و اونلارين كئچميش قرنلرده يارانميش و افتخار ائده بيله‌جكلري فارسجا ادبي ، تاريخي و سايره اثرلري نين %۹۸ تورك سلطانلاري حاكميتي دؤرونده يارانميشدير !

اوچ ديلين تبعيض‌سيز بو اؤلكه‌ده ايشلنمه‌سي قاجار دؤرونون سونونا قَدَر داوام ائتميشدير ؛ لاكين رضاخان ايش باشينا گلندن سونرا يالنيز فارس ديلي ايراندا رسمي و اجباري تحصيل ديلي اولموش و غير فارس ديللرين ، اؤزلليكله ناصرالدين شاه زامانينندا و ميرزا حسن رشديه طرفيندن ايلك دفعه ايراندا مدرن تحصيل سيستيمي آذربايجان توركجه سينده و تبريزده درس وئريلديگينه باخماياراق بو ديلين تدريس و تحصيلي ياساق اولموشدور !

تاسفلر اولسون رضاخانين غير عادلانه قانونو بو گونه كيمي داوام ائتمكده دير !

ايران كثيرالمله بير اؤلكه دير ، بورادا يالنيز فارسلار ياشاميرلار كي ، اؤلكه‌نين بوتون امكانلاري فارس ديلي ، ادبياتي و فرهنگي اختياريندا اولسون . بو اؤلكه‌ده توركلرين جمعيتي فارسلارداندا چوخدور و ان آزي فارسلار قدري بو مملكت‌ده حقلري و حقوقلاري وار ، باشقا غير فارس ديللرين‌ده جمعيتلري اساسيندا اؤلكه امكانلاريندان فايدالانماغا حقلري وار .

بيز اگر بو اؤلكه‌ده ياشاييريق‌سا، فارسلاردان چوخ نفوسا ماليك اولماميزا باخماياراق فارسلار قَدَري اؤلكه امكانلاريندان فايدالانماغا حقّيميز وار يعني :

۱ – ديليميز رسمي و سرتاسري ديل اولاراق فارس ديلي ايله ياناشي ابتدايي‌دن توتدو بيليم يوردونون ( دانشگاهين ) سونونا قدر و بوتون تخصص‌لرده درس وئريلمه‌ليدير

۲ – فارس ديلي كيمي ديليميزده آكادمي ( فرهنگستان ) آچيلمالي و ديليميز لازم اولمايان يابانجي سؤزجوكلر و كلمه لردن سيلينمه‌لي و تورك ديلي‌نين كؤكلرينه داياناراق يئني سؤزجوكلر يارانماليدير

۳ – تهراندا سرتاسري تلويزيون كاناللاري‌نين تعدادي مثلا ۱۲ اولورسا، نفوس چوخلوغو اساسيندا اونون ۵- ي توركجه ،‌ ۵- ي فارسجا، و ۲- سي باشقا غير فارس ديللره حصر ائديلمه‌لي و وئرليش يايماليدير، راديو وئرليشلري‌ده بو نسبت اساسيندا بؤلونمه‌ليدير

۴ – فارس موسيقي‌سي گليشمه‌سينه نظرده توتولان بودجه و اجرالار تورك موسيقي‌سينه‌ده نظرده توتولمالي و اجرا اولماليدير، عين حالدا باشقا غير فارس موسيقي‌لرينه‌ده جمعيتلري چوخلوغو اساسيندا اؤنملي يئر وئريلمه‌ليدير

۵ – دؤلتي بودجه ايله مركزده نشر اولان مطبوعاتين ياريسي تورك و ياريسي فارس ديلينده اولماليدير و باشقا ديللرده‌ده اوستان مركزلرينده دولت بودجه‌سي‌ايله نشريه بوراخيلماليدير

۶ – دؤلت بودجه‌سي ايله حاضرلانان سينما فيلملري ،تلويزيون سرياللاري و تئاتر نمايشلري ايكي ديلده ( توركجه و فارسجا ) اولماليدير

۷ – مجليس‌ده ، محكمه‌لرده‌ و باشقا دؤلتي اداره‌لرده هر ايكي ديلين (توركجه و فارسجا ) ايشلنمه‌سي آزاد اولماليدير

۸ – رسمي و دؤلتي تابلولار هر ايكي ديلده (توركجه و فارسجا) يازيلماليدير

۹ – تورك ديللي شهرلرده ابتدايي و دبيرستان مكتبلري‌نين درسلري توركجه اولمالي لاكين فارس وطنداشلارلا ارتباط قورماق اوچون معين مقطع ده ، مثلا يئددينجي صنف‌دن دبيرستانين سونونا قَدَر ، بير كيتابدا فارس ديلي و ادبياتي بو مكتبلرده تورك ديلي يانيندا درس وئريلمه‌ليدير

۱۰ – فارس ديللي شهرلرده ابتدايي و دبيرستان مكتبلري‌نين درسلري فارسجا اولمالي لاكين تورك وطنداشلارلا ارتباط قورماق اوچون معين مقطع ده ، مثلا يئددينجي صنف‌دن دبيرستانين سونونا قَدَر ، بيركيتابدا تورك ديلي و ادبياتي بو مكتبلرده فارس ديلي يانيندا درس وئريلمه‌ليدير

۱۱ – هر شهرين جمعيتي تورك و فارس تركيبلي اولورسا ، هر ايكي ديلده و توركلر تورك ديللي مكتب‌لرده و فارسلار فارس ديللي مكتب‌لرده تحصيل آلمالي‌ديرلار ، بو مكتبلرده بوتون امكانلار برابر بؤلونمه‌ليدير

۱۲ – تورك ديللي شهرلرده يئرله‌شن بيليم يوردلارين ( دانشگاهلارين ) تحصيل ديلي مختليف بؤلوملرده ( رشته لرده ) توركجه اولماليدير ، لاكين بو بيليم يوردلاريندا فارس ديللي فاكولته‌لرده (‌دانشكده‌لرده ) اولماليدير ، بو فاكولته‌لرين تحصيل ديلي فارسجا اولمالي دير

۱۳ – فارس ديللي شهرلرده يئرله‌شن بيليم يوردلارين ( دانشگاهلارين ) تحصيل ديلي مختليف بؤلوملرده ( رشته لرده ) فارسجا اولماليدير ، لاكين بو بيليم يوردلاريندا تورك ديللي فاكولته‌لرده (‌دانشكده‌لرده ) اولماليدير ، بو فاكولته‌لرين تحصيل ديلي توركجه اولمالي دير

۱۴ – تورك و فارس تركيبلي شهرلرين ( تهران و كرج كيمي ) بيليم يوردلاريندا هر ايكي ديلده و مختليف تخصص‌لرده فاكولته‌لر اولماليدير

۱۵ – فارس ديلي كيمي تورك ديلينده ده دؤلت بودجه‌سي ايله سئمينارلار قورولمالي و تورك ديلي اوزمانلاري بو سئمينارلارا دعوت اولمالي و تورك ديلي ساحه‌سينده آراشديرمالار آپارماليديرلار

۱۶ – توركلرين دوزگون تاريخي يازيلمالي و مكتب – مدرسه و بيليم يوردلاريندا تدريس ائديلن عرقچي و آريا يؤنلو نژادپرستانه تاريخ اصلاح اولماليدير

۱۷ – بوتون ساحه‌لرده فارسلار و غير فارسلار آراسيندا برابر حقوق پروقراملاري نظرده توتولاراق اؤلكه‌ده دوستلوق، انسان سئورليك و انسانلارين ديل، اينانج و سوي -كؤكلريندن آسيلي اولماياراق قاريشيليقلي (ايكي طرفلي و برابر ) سايغي و سئوگي دويغولاري گوجلنديريلمه‌ليدير.

۱۸ – اؤلكه نين مادي و اقتصادي امكانلاري و ميلّي سرمايه‌لري يالنيز مركزي شهر و بؤلگه‌لرده يوخ ،بلكه ‌اؤلكه‌نين بوتون شهرلري و بولگه‌لري‌نين برابر گليشمه‌سي و توسعه تاپماسي اوچون هزينه اولمالي و اقتصادي جهتدن دالي قالميش بؤلگه‌لرده داها چوخ سرمايه ايشه آپاريلمالي دير .


جشن نوروز

یازار : ay han

+0 به یه ن
جشن سال نو بهاري ( نوروز ) ميراث ملل   

                                            حسن راشدي : ۲3 اسفند ۱۳۹1

                                ( بو مقاله كئچن ايلده بو موقع‌لر بو بلاگ دا قويولموشدو ) 

بنا به پيشنهاد جمهوري آذربايجان،[۱] مجمع عمومي سازمان ملل در نشست  ۲۳ فوريه ۲۰۱۰ ( ۴ اسفند ۱۳۸۸) ۲۱ ماه مارس را به‌عنوان روز جهاني عيد نوروز، به‌رسميت شناخت و آن را در تقويم خود جاي داد. در متن به تصويب رسيده در مجمع عمومي سازمان ملل، نوروز، جشني كه قدمتي بيش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بيش از ۳۰۰ ميليون نفر آن را در كشورهاي بالكان ، اطراف درياي سياه ، قفقاز ، خاورميانه ، آسياي ميانه و …جشن مي‌گيرند توصيف شده‌است.

گرچه بعضيها اجراي مراسم روز نو بهاري و يا نوروز را به پارسيان نسبت مي دهند ولي اين جشن  سابقه بسياري طولاني تر از آن دارد كه بعضي ها آنرا به سلاطين ساساني پارسيان و يا حتي هخامنشيان نسبت دهند .

عده اي از ناسيوناليستهاي فارس بدون توجه به اسناد تاريخي و باستانشناسانه و صرفا از روي تعصب ، با استناد به افسانه هاي شاهنامه فردوسي ، آفرينش جشن سال نو بهاري را به پادشاه افسانه اي شاهنامه  " جمشيد شاه " نسبت مي دهند ، لاكن دانشمندان و محققين واقع بين اين قوم  تاريخ برپا داشته شدن مراسم روز زايش نباتات و اول فصل بهار را بسيار جلوتر از كوچ اقوام  هند و ايراني  به سرزمين كنوني ايران ( حدود ۹۰۰ الي ۱۰۰۰ سال پيش از ميلاد ) دانسته و مرسوم بودن اين جشن را در سه هزار سال پيش از ميلاد در اراضي وسيع اقوام سومري ، دو هزار سال پيش از ميلاد در ميان بابليهاي ساكن بين النهرين  و همچنين دو هزار سال قبل از ميلاد در خوزستان امروزي در بين ايلاميان مي دانند  (2)

در ميان بابليان قديم جشن سال نو بهاري  12 روز بوده و روز سيزدهم پايان اين جشن به حساب مي آمده است ، سال نو بابليان در نخستين روزهاي فصل بهار و زماني كه اولين هلال ماه ديده مي شد شروع مي شده است ، همچنان روميان قديم سال نو را در پايان روزهاي ماه مارس ( در ۱۰ روز اول فروردين ماه ) جشن مي گرفته اند . (۳) 

                                                               Изображение 1175.jpg

پيام آور شادي و فصل بهار " حاجي فيروز " مشهور در ميان اقوام فارس كه با لباس قرمز و صورت سياه پيشاپيش عيد نوروز ، نغمه هاي شاد بهاري را در جلو خانه هاي مردم  ترنم مي كند در اصل " الهه قرباني " به نام " داموزي " سومريان است . (۴)

                                                 

همچنين در ميان بابليها جشني بوده است موسوم به "زاگموگ" كه در سالهاي حدود ۲۳۰ پيش از ميلاد، در فصل اعتدال ربيعي، در يازده روز از اول ماه نيسان بر گزار مي شده است.

اين جشن به ياد و احترام " مردوك " بت بزرگ بابليان در معبد " آزگيلا" واقع در شهر بابل برپا مي شده است.

 نوروز در ميان فنيقيهاي حوزه درياي مديترانه، در ميان يونان باستان، در آسياي صغير، مندائيان (سامي زبانان عراق)، جزيرة العرب، مصر و آسياي ميانه گرامي داشته مي شد.

مراسم جشن نوروز در كتاب مشهور  "سينوهه پزشك مخصوص فرعون " در سفر سينوهه و خدمتكار  وي "كاپتا" به كشورهاي امروزي خاورميانه در حدود ۳۵۰۰ سال پيش  نيز آمده است .

با توجه به اينكه عده اي  نوروز و جشنهاي جنبي آن را جشن هايي صد در صد متعلق به پارسيان مي دانند و بعضي از اين مراسم، بخصوص چهارشنبه سوري، بخاطر اهميت آتش در آن، حتي وابسته به دين زرتشت دانسته شده اما شواهد مختلف نشاندهنده اين مطلب هستند كه اين جشنها ، تاريخي به مراتب جلوتر از  تعلق اين آيين به قوم "پارس" (به معناي قوم هندو-اروپايي مهاجري كه در حدود سال ۱۰۰۰  قبل از ميلاد به ايران آمدند) دارند و احتمالا" از مراسمي كه  قبل از مهاجرت اقوام آريايي در اين فلات مرسوم بوده سرچشمه مي گيرند و چه بسا اقوام سومري ، ايلامي، كاسي، گوتي ، لولوبي ، ماننا و ديگر اقوام باستاني نيز آنها را جشن مي گرفته اند.
منبع اطلاعات ما در مورد باورهاي اقوام هندو- ايراني و بعدا" پارسي، در درجه اول قديمترين قسمتهاي اوستا و در حالت دوم، مقايسه باورهاي ديگر مردم هندو-اروپايي (بخصوص هندو-آريايي ها) با باورهاي پارسيان باستان است. ريگ ودا، قديميترين بخش وداهاي هندو-آريايي، يكي از بهترين منابع موجود براي پي بردن به اصول اعتقادي و جشنها و مراسم اقوام (هندو-ايراني) است.
در اوستا، بخصوص در گاثاها و بقيه يسناها كه قديمي ترين بخش هاي اين كتاب هستند، هيچگاه صحبتي از نوروز و جشنهاي وابسته به آن نشده است. مراسم اوستايي اصولا" نيايشهايي به امشاسپندان مختلف و فره وشي ها هستند. يسناها سرودهايي هستند كه براي ستايش ميترا، آناهيتا، ورونا، هوم، و ديگر امشاسپندان نوشته شده اند كه در جشنهاي وابسته به آنها بايد خوانده شوند (كلمه هاي "جشن" و "يسنا" از يك ريشه هستند). در نتيجه، دربخشهاي قديم اوستا ذكري از جشنهاي نوروز، چهارشنبه سوري، سيزده بدر و يا حتي سده نداريم. نخستين نشانه از نوروز در اوستا، در فرگرد دوم "ويديودات" است كه در ضمن توضيح زندگي "ييم" (جمشيد)، به دستور برگزاري نوروز نيز اشاره شده (اين روايت را فردوسي نيز ذكر مي كند).

 اما ويديودات از اخيرترين بخش هاي اوستاست كه به احتمال زياد يا در دوران ساساني نوشته شده و يا در آن دوران به طور كامل بازنويسي شده و بسياري از باورهاي زرتشتي ساساني در اين كتاب وارد شده است.

با نگاه به باورهاي مندرج در ريگ ودا نيز اثري از مراسمي مانند جشنهاي بالا نمي بينيم. جشن شروع سال در نزد اين اقوام اهميت زيادي نداشته و ذكر خاصي از برگزاري مراسم بخصوصي براي آن نمي كنند. همچنين در باورهاي مردم نورستان افغانستان كه تا صد سال قبل كه به جبر مسلمان شدند، زير نام "كافران" كه به پرستش خدايان باستاني هندو-ايراني ادامه مي دادند، هيچ اثري از نوروز وجود ندارد، هرچند كه جشنهاي سنتي نزد اين مردم كاملا" حفظ شده است.

اوستا كتاب ديني زرتشيان دستخوش تغييرات نسبتا زيادي در متن خود  بسته به خواست سلاطين و حاكمان پارسي قبل از اسلام شده است ، چنانچه  رسم خَويدوده يا خوه‌دوده نوعي پيوند ازدواج در پارس  باستان بود كه بين محارم (خواهر و برادر يا والدين و فرزندان) انجام مي گرفت كه در كتاب‌هاي پهلوي زرتشتي از اصول رستگاري دانسته شده‌است.

ترجمهٔ بخشي از پرسش ۳۷ از مينوي خرد:

«پرسيد دانا مينوي خرد را كه مردمان به چند راه و بهانهٔ كرفه به بهشت بيش رسند؟

مينوي خرد پاسخ كرد كه:

………..

……… نهم آن كه دوستي روان را خوه‌دوده كند…» (5)

به هر حال به احتمال زياد ازدواج بين خويشان در پارس  باستان مرسوم بوده و قديمترين سند در مورد ازدواج با محارم مربوط به كمبوجيه پسر كوروش است كه با دو خواهر خود ركسانا و آتوسا وصلت كرده و در كتاب تاريخي هردوت هم نقل شده است . (6)  اما وارد كردن اين رسم به متن كتاب ديني زرتشتيان (اوستا ) مطمئنا با فشار سلاطين و پادشاهان  پارس و توسط كاهنان زرتشتي انجام شده است و در دين زرتشتي و اصل اوستا نبوده است .

چنانكه از تواريخ بر مي‌آيد، در عهد ساسانيان نيز نوروز ـ يعني روز اول سال پارسي و نخستين روز فروردين ماه در اول فصل بهار نبود بلكه مانند عيد فطر و عيد اضحي ،  آنچنانكه در ميان مسلمانان مرسوم است ، در فصول مختلف سال خورشيدي مي‌ چرخيد

                                         .

در سال يازدهم هجرت كه مبدأ تاريخ يزدگردي و مصادف با جلوس يزدگرد پسر شهريار آخرين شاه ساساني است، نوروز در شانزدهم حزيران رومي (ژوئن فرنگي) يعني نزديك به اول تابستان بود و از آن تاريخ به اين طرف به تدريج هر چهار سال يك روز عقب‌تر افتاد تا در حدود سال ۳۹۲ هجري، نوروز به اول حمل رسيد ـ در سال ۴۶۷ هجري ، نوروز در بيست و سوم برج حوت يعني هفده روز به پايان زمستان مانده واقع بود ـ در اين هنگام جلال‌الدين ملكشاه  امپراتور  ترك سلجوقي (۴۶۵-۴۸۵ هجري قمري) ترتيب تقويم جديد جلالي را بنا نهاد و نوروز را در روز اول بهار كه موقع نجومي تحويل آفتاب به برج حمل است ـ قرار داده و ثابت نگاهداشت. بدين طريق كه قرار شد در هر چهار سال يك بار سال را به ۳۶۶ روز بشمرند و پس از تكرار اين عمل هفت بار يعني پس از هفت مرتبه چهار سال (يا ۲۸ سال ( بار هشتم به جاي اينكه سال چهارم را ۳۶۶ روز حساب كنند با سال پنجم (يعني درواقع با سال سي و سوم از آغاز حمل) اين كار را انجام بدهند  و بدين ترتيب روي هم رفته سال جلالي نزديك‌ترين سال‌هاي دنيا به سال خورشيدي حقيقي كه ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقيقه و ۴۶ ثانيه است مي‌شود. (۷)

علاوه بر جشن نوروز ، جشن ديگري نيز كه به "مهرگان" مشهور است و در گذشته هاي دور  و در  پاييز بر گزار مي شده است باز از طرف عده ايي به  پارسيان نسبت داده ميشود ، در حالي كه اين جشن نيز مبدا و منشأ بسيار قديمي تر از بر گزاري اين جشن توسط  پارسيان در ايران دارد چنانچه "منوچهري دامغاني" شاعر معروف نيمه اول قرن پنجم هجري در مسمطي مي گويد :

 

شاد باشيد كه جشن مهرگان آمد

                                       بانگ و آواي دراي كاروان آمد

كاروان مهرگان از "خزران " آمد

                                       يا ز اقصاي  بلاد "چينيان" آمد

نه از اين آمد ، بل نه از ان آمد

                                      كه ز فردوس برين وز آسمان آمد….

 

در اين شعر "منوچهري" جشن مهرگان را بر آمده از ميان "تركان خزر" و يا از "بلاد چين" دانسته و در آخر مي گويد  شايد اين جشن از بهشت برين آمده باشد!

جشن سال نو بهاري امروزه در بسياري از كشورها از جمله در هندوستان از ۱۳ الي ۱۵ ماه آوريل (۲۴- ۲۶ فروردين ) برپا داشته مي شود ، اين جشن  در تايلند ، برمه ، سريلانكا ، كامبوج و لائوس از  روز اول ماه آپريل (۱۲ فروردين ) و به مدت ۳ روز جشن گرفته مي شود ، آنها نام اين جشن بهاري را " سونگ كران " مي نامند .

تركان اوغوز ( آذربايجان ، تركيه ، توركمنستان ، قبرس شمالي و تركان شمال عراق )  به سال نو بهاري جشن اوغوز هم مي گويند ؛ در افسانه هاي  تركان ،  تركان اوغوز پس از محاصره و گرفتاري  400 ساله در ميان كوههاي " ارگنه قون " در اوايل فصل بهار و در زمان زايش درختان و در هواي خوش بهاري ، كوه فلزي را شكافته و از اين گرفتاري ۴۰۰ ساله رهايي مي يابند كه از آن تاريخ به بعد تركان روزهاي اوائل بهار را جشن مي گيرند . 

  امروزه جشن سال نو بهاري يا نوروز  علاوه  بر اينكه در ميان مردم و با حمايت كامل دولت و با  شكوه تمام در جمهوري آذبايجان برپا داشته مي شود در بين مردم  ايران ، افغانستان، جمهوريهاي آسياي ميانه، ، غرب چين ، تركيه ، عراق ، گرجستان ، اروپاي شرقي و در بين مردم كشورهاي آسياي دور  نيز بر گزار ميگردد.

نوروز در ميان مردم آذربايجان جنوبي با نامهاي "تزه ايل بايرامي" ، "بايرام" ، "يئنگي ايل"  با مراسم خاص جشن گرفته ميشود.

اصولا مردم آذربايجان جنوبي بخصوص مردم  شهرهاي اردبيل، خلخال ،خياو (مشكين شهر)، گرمي، مغانشهر (پارساآباد) ، بيلسوار  و ديگر مناطق مغان از نام "نوروز" براي مراسم سال نو استفاده نمي كنند ، "بايرام "  ، "تزه ايل بايرامي " و " يئنگي ايل " مشهورترين و متداولترين نام  براي " نوروز " در ميان آنان است.

سفره "هفت سين " نوروزي  هم از مراسماتي است كه مثل مراسم عيد نوروز ناسيوناليستهاي فارس  آنرا متعلق به خود مي دانند و تفسيرهاي گوناگون و بي مسمايي در تفسير فلسفه " سين " هاي اين سفره  دارند ، از جمله اينكه گويا " هفت سين " اوائل و قبل از اسلام  "هفت شين "‌ بوده و در اين سفره هفت ماده اي كه حرف اول نامشان با شين شروع مي شده  از جمله شراب و شربت و شينهاي ديگر گذاشته مي شده كه بعد از اسلام بخاطر حرام بودن شراب به هفت سين تبديل شده  و تفسيرهاي از نوع آقاي  "محمد علي دادخواه" كه اخيراً پژوهشي با عنوان "نوروز و فلسفه هفت سين" را به نگارش در آورده و در اين باره مي‌نويسد:‌

"عدد هفت برگزيده و مقدس است. در سفره نوروزي انتخاب اين عدد بسيار قابل توجه است. ايرانيان باستان اين عدد را با هفت امشاسپند يا هفت جاودانه مقدس ارتباط مي‌دادند. در نجوم عدد هفت، خانه آرزوهاست و رسيدن به اميدها را در خانه هفتم نويد مي‌دهند. علامه مجلسي مي‌فرما يد: آسمان هفت‌ طبقه و زمين هفت طبقه است و هفت ملك يا فرشته موكل برآنند و اگر موقع تحويل سال، هفت آيه از قرآن مجيد را كه باحرف سين شروع مي‌شودبخوانند آنان را از آفات زميني و آسماني محفوظ مي‌دارند."  كه هيچكدام از اينها نمي تواند علمي باشد و  اين در حالي است كه در كشور افغانستان كه همنژاد، همزبان و هم فرهنگ فارس زبانان ايران هستند در مراسم نوروزي بجاي هفت سين ايراني ، هفت ميوه در سفره مي چينند كه به هيچوجه با هفت سين و يا هفت شين ايراني ارتباطي ندارد .

در اين باره محقق محترم جناب آقاي ناصر منظوري تحقيقات ارزنده علمي و جالبي  تحت عنوان : "  منشاء برخي تركيب­هاي عجيب در فارسي " انجام داده اند كه مطالعه آنرا به عموم علاقمندان توصيه مي كنيم :

 http://arazsaslim.miyanali.com/83/%D9%85%D9%86%D8%B4%D8%A7%D8%A1_%D8%A8%D8%B1%D8%AE%DB%8C_%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%A8%C2%AD%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C_-_%C2%AB%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%88%D8%B1%DB%8C_

 

(1)     

   

    General Assembly                  23 February 2010

   

                                      GA/10916

Department of Public Information • News and Media Division • New York

Sixty-fourth General Assembly

Plenary

71st Meeting (PM)

General Assembly Recognizes 21 March as International Day of Nowruz,

Also Changes to 23-24 March Dialogue on Financing for Development

……. The text was introduced by Azerbaijan’s representative, who said that, as a holiday celebrated in many parts of the world with themes important to all humanity, Nowruz encouraged intercultural dialogue and understanding.  Speaking after the Assembly took action on the draft, the representative of Iran marked its adoption by quoting lines of the Persian poet Jalaluddin Rumi that expressed the holiday’s theme of rebirth “on our planet and in our souls”.

گزارش كامل سازمان ملل را در لينك پايين مي بينيد :

http://www.un.org/News/Press/docs/2010/ga10916.doc.htm

 (2)  روزنامه همشهري ۲۸ اسفند ۱۳۸۷ ص ۱۳

(۳) روزنامه همشهري ۲۱ اسفند ۱۳۸۷ ص ۱۳

(۴) روزنامه همشهري ۲۸ اسفند ۱۳۸۷ ص ۱۳

(۵) ويكي پديا "خويدوده " http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%DB%8C%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%87

6- ويكي پديا : ازدواج كمبوجيه با ركسانا و آتوسا http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AC%DB%8C%D9%87_%D8%AF%D9%88%D9%85

7- الف  كاظمي  پژوهشگر :

http://tarikhema.ir/ancient/1946/%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%85%D8%A7


خوجالي فاجعه سي، داشناكلارين وحشي ليگي

یازار : ay han

+0 به یه ن
 حسن راشدي  

 

1992- جي ايل فئورال آيي‌نين 26 سي ( 1370 هجري شمسي ، اسفند آيي‌نين 7 سي ) آذربايجانين جنّّته اوخشار گوشه‌لريندن بيري اولان قاراباغ  بؤلگه‌سي‌نين مركزي خان كندي  ياخينليغيندا خوجالي آدلي شهرجيكده گئجه ياريسينا ياخين كؤرپه‌لر آنالار قوجاغيندا يوخلاميشديلار.

ياشلي ننه – بابالار نوه‌لرينه بابك – كوراوغلونون ايگيدليگيندن داستانلار سؤيله‌ييب قاراباغ شاعري مُلا پناه واقف‌دن شعر اوخودوقدان سونرا اؤزلري‌ده شيرين يوخويا گئتميشديلر.

آتا – آنالار ايسه گون چاليشمالاريني آرخادا قويوب گله‌جك اوميدي ايله گئجه‌ني سحر ائتمكده ايديلر. لاكين ائرمني داشناكلاري بو جنّته اوخشار بؤلگه‌نين هر يول ايله اولورسا اولسون اَله كئچيرمه‌سيني ذهنلريندن بيرآن بئله اونوتماميش گئجه قارانليغيني گودوردولر

!

اونلار ” بؤيوك ائرمنستان” خولياسيندا ياشايير هر يول ايله اولورسا اولسون اراضي‌لريني گئنيشلنديرمك ايسته‌ييرديلر. گؤز چيخارماق، باش ، بورون ، قولاق كسمك، قوجا- قاري‌لاري اؤلدورمك ، حاميله قادينلارين  قارينلاريني سؤكمك،كؤرپه‌لرين بئيينلريني توفنگ‌له داغيتماق اونلارا مقّدس ايش ساييليردي!

اونلار سود اَمَر كؤرپه اوشاقلاردان توتموش اللري چليكلي قوجا – قاري‌لاري قتل عام ائتمكده و اَن آلچاق ايشلره ال آتماقدا بير اَن بئله شُبهه‌لنمه‌ييرديلر.

او گئجه ده  ائرمني داشناكلاري ديرناقدان باشا سيلاحلا ياراقلانميش دسته لرله، هئچ بير سيلاحي اولمايان خوجالي‌نين يئرلي اهالي‌سينين سوي قيريمينا بئل باغلاميشديلار.

خوجالي اهاليسي ائرمني‌لرين بئله بير چيركين هدفيني دويدوقدا بو وحشي‌ليگين قاباغيني آلماق اوچون سيلاح اله كئچيرمه‌يه و شهردن مدافعه ائتمه‌يه جان آتيرديلار، لاكين اونلارين الينده هئچ بير سيلاح يوخ ايدي . اولان سيلاحلاردا روس عسگرلري الينده ، روس عسگرلري ايسه ائرمني آرخاسيندا و كؤمگينده ايدي!

خوجالي ايگيتلري هئچ بير چاره تاپمادان بعضي ائولرده آتا – بابادان قالان كؤهنه قمه – قيلينج و قوش توفنگلري ايله شهردن مدافعه ائتمه‌يه باشلاديلار.

غيرتلي ايگيتلرين قمه – قيلينج و قوش تفنگ‌لري ايله شهري قورويوب ائرمني‌لرين توپ – تانك و مسلسل‌لري قاباغيندا دايانيب شهامت‌له شهيد اولمالاري، قادين – اوشاق و قوجالارين بير عدّه‌سينه شهردن ديشاري چيخيب قارلي داغلارا پناه آپارمالارينا فرصت ياراتدي..

 

 .

1992-ci il mart ayının ilk günlərində Xocalıda rusiyalı jurnalist Viktoriya İvleyeva tərəfindən çəkilən fotoşəkil - torpaqdakı meyitlər fonunda şəhərdə talançılıqla məşğul olan erməninin maşını

                                

خوجالي‌نين غيرتلي و ايگيد جاوانلاري شهيد اولدوقدان سونرا، ائرمني‌لر بو شهرده سوي – قيريما باشلا ديلار!

اونلار قادين – اوشاق، قوجا – جاوان و حتّا خسته خانا مريض‌لرينه رحم ائتمه‌دن هاميني گولـله‌‌دن كئچيرديكدن سونرا مدافعه‌سيز اهالي‌نين بورون – قولاغيني كسمه‌يه ، بويلو و حامله قادينلارين قارينلاريني سؤكمه‌يه  باشلاييب حتّا حيوانلار آراسيندا اولمايان چيركين عمللره اَل بئله آتديلار!

ائرمني‌لرله بيرليكده خوجالي فاجعه سيني ياراتماقدا  اشتراكي اولان  و سونرالار آذربايجانلي عسگرلرينه اسير دوشموش بير روس عسگري‌نين دهشتلي اعترافي و بو اعترافدان چكيلن ويدئو فيلمي‌نين دونيايا ياييلماسي ائرمني وحشي‌ليكلريني داها آرتيق دونيايا تانيتميشدير!

بو دهشتلي اعترافدا روس عسگري، ائرمني‌لرين خوجالي شهرينده تورَتديكلري جنايت‌دن دانيشاراق وجدان عذابينا دوچار اولدوغونو بيلديرميشدير.

 

.

او، يولداشي و سيلاحداشي اولان ائرمني‌نين خوجالي‌دا، سود اَمَر بير كؤرپه‌نين بئينيني گولـله‌ ايله داغيتماسيندان وجدان عذابي چكديگي اوچون بو جنايتين اوستونو آچماغا اؤزونو راضي ائتميشدي. روس عسگري ويدئويي اعترافدا دئميشدير :

” من بير چوخ مزدور روس عسگرلري كيمي ائرمني سيلاحلي دسته‌سينده  خدمت ائده‌رك خوجالي حمله‌سينده  اشتراك ائتديم؛ او گئجه خوجالي شهرينه حمله باشلاندي، خوجالي ساكينلري‌نين اللرينده بير تعداد  قديمدن قالما قمه و يا قوش توفنگيندن باشقا آتشين سيلاح يوخ ايدي.

بو سيلاحلارلا مقاومت گؤستَر‌نلرده ائرمني‌لرين آغير آتش لري نتيجه‌سينده آرادان گؤتورولدو و ائرمني طرفيندن خوجالي سوي  قيريمي باشلاندي!

ائرمني‌لر مدافعه‌سيز كؤرپه اوشاقلاردان توتموش قوجا- قاري‌لارادك هر كسي گولـله‌‌دن كئچيرير و وجداندان اوزاق ايشلره ال آتيرديلار؛ لاكين بونلارين اَن دهشتلي‌سي و مني وجدان عذابينا دوچار  ائدَ‌ن  باشقا بير ماجرا اولدو.

او گون خوجالي‌دا ائرمني سيلاحداشيملا، صاحب‌سيز قالميش بير ائوه گيريب باهالي اشيا لاردان اؤزوموزه غنيمت گؤتوردويوموز حالدا باشقا اوتاقدان كؤرپه بير اوشاق سسي قولاغيميزا دگدي. اللريميز توفنگ ماشاسيندا ياواش- ياواش و احتياطلا سس گلَن اوتاغا ساري گئتديك، اوتاغا گيرَركن سارسيديجي بير صحنه گؤزوموز اؤنونده جانلاندي :

جاوان بير آنا جسدي يانيندا سود امَرَ كؤرپه بير اوشاق امزيك آغزيندا باشيني آناسي‌نين سينه‌سينه داياميشدي!

كؤرپه اوشاق بيزي گؤردوكده سانكي آتاسيني گؤروبدور آغلامسيناراق قوللاريني قالديريب قاباقدا اؤزونو كؤرپه‌يه ياخينلاشديران ائرمني سيلاحداشيمين قوجاغينا گلمك ايسته‌دي!

لاكين  سِلاحلي  ائرمني يولداشيم كؤرپه‌ني قوجاغينا آلماق يئرينه توفنگين آغزيني كؤرپه‌نين امزيكلي آغزينا سؤيكه‌ييب ماشاني چكدي و . . .كؤرپه‌نين بئيني سوورولاراق ديوارا ياپيشدي...!!

 

            

وحشي ارمني لر حاميله قادينلارين قارنيني سؤكوب كؤرپه لريني چيخاريبلار

 

بو صحنه‌ني گؤردوكده باشيم گيجَلدي، سارسيلديم، دونيا گوزومون قاباغيندا فيرلانماغا باشلادي؛ آياق اوستونده دايانا بيلمه‌ييب  يئره اوتوردوم. اؤزومو اله آلديقدان سونرا ياواش – ياواش ائودن ديشاري چيخديم.

سيلاحداشيم مني بو حالدا گؤردوكده سوروشدو :

بو ايشه ناراحات اولدونمو؟

دئديم : آخي او كؤرپه، اونسوزدا بورادا يالقيز قاليب آجليقدان و سويوقدان اؤله‌جك ايدي، نه اوچون بو ايشي گؤردون؟

وجداني بير دقيقه‌ده اولسون بئله اينجيمه‌ين ائرمني سيلاحداشيم دئدي :

“بيز، خوجالي دا و قاراباغدا آذربايجانلي بير كؤرپه‌نين نئچه گونلوك ياشاماسيني دا بئله تحمل ائده بيلمه‌ريك ...!! “

 


List of Vocabulary in Azerbaijani

یازار : ay han

+0 به یه ن

List of Vocabulary in Azerbaijani

Below is a list of vocabulary which should help you with your knowledge of Azeri. Try to practice but also memorizing this table will help you add very useful and important words to your Azerbaijani vocabulary.

English VocabularyAzerbaijani Vocabulary
FoodƏrzaq
almondsbadam
breadçörək
breakfastsəhər yeməyi
butteryağ
candykonfet
cheesependir
chickentoyuq
cuminzirə
dessertçərəz
dinnernahar
fishbalıq
fruitmeyvə
ice creamdondurma
lambqoyun
lemonlimon
lunchqəlyanaltı
mealyemək
meatət
ovenpeç
pepperistiot
plantsbitki
porkdonuz əti
saladsalat
saltduz
sandwichbuterbrod
sausagesosiska
soupşorba
sugarqənd
supperşam yeməyi
turkeyhinduşka
applealma
bananabanan
orangesportağal
peachesşaftalı
peanutyer fındığı
pearsarmud
pineappleananas
grapesüzüm
strawberriesçiyələk
vegetablestərəvəz
carrotyerkökü
cornqarğıdalı
cucumberxiyar
garlicsarımsaq
lettucekahı
oliveszeytun
onionssoğan
peppersbibər
potatoeskartof
pumpkinbalqabaq
beanslobya
tomatoespomidor

Definite and Indefinite Articles are not used in Azerbaijani, but you still need to know how to create sentences without them. Once you're done with this lesson, you might want to check the rest of our Azerbaijani lessons here: Learn Azerbaijani. Don't forget to bookmark this page.

Share

Azerbaijani Articles

یازار : ay han

+0 به یه ن

Azerbaijani Articles

In English articles are words that combine with a noun to indicate the type of reference being made by the noun. Generally articles specify the grammatical definiteness of the noun. Examples are "the, a, and an". However that doesn't exist in Azeri. Here are some examples:

English ArticlesAzerbaijani Articles
articlesartikllər
the-
a-
onebir
somebəzi
fewaz


the bookkitab
the bookskitablar
a bookkitab
one bookbir kitab
some booksBəzi kitablar
few booksbir neçə kitab

As you can see from the example above, the structure of no articles in Azerbaijani takes a logical pattern.


Azerbaijani Alphabet

یازار : ay han

+0 به یه ن

Azerbaijani Alphabet

Learning the Azerbaijani alphabet is very important because its structure is used in every day conversation. Without it, you will not be able to say words properly even if you know how to write those words. The better you pronounce a letter in a word, the more understood you will be in speaking the Azerbaijani language.

Below is a table showing the Azerbaijani alphabet and how it is pronounced in English, and finally examples of how those letters would sound if you place them in a word.

Azerbaijani AlphabetEnglish SoundPronunciation Example
A a[ɑ]as in army
B b[b]as in bank
C c[ʤ]as in japan
Ç ç[ʧ]as in child
D d[d]as in dam
E e[ɛ]as in embassy
Ə ə[æ]as in cat
F f[f]as in fate
G g[ɡʲ]as in gold
Ğ ğ[ɣ]not similar sound in English
H h[h]as in heart
X x[x]as in loch
I ı[ɯ]as in timber
İ i[ɪ]no similar sound in English
J j[ʒ]as in déjà vu
K k[k]as in kit or as in charming
Q q[ɡ]as in gold
L l[l]as in lip
M m[m]as in Malta
N n[n]as in new
O o[ɔ]as in October
Ö ö[œ]as in Coln (German city)
P p[p]as in Portugal
R r[r]as in Renate
S s[s]as in Sam
Ş ş[ʃ]as in shake
T t[t]as in time
U u[u]as in put
Ü ü[y]as in mute
V v[v]as in victory
Y y[j]as in yes
Z z[z]as in Zanzibar

İBLİS

یازار : ay han

+0 به یه ن

İBLİS

İblis ! ... O böyük ad nə qədər calibi-heyrət !
Hər ölkədə, hər dildə anılmaqda o şöhrət,
Hər qülbədə, kaşanədə, viranədə İblis !
Həp Kəbədə, bütxanədə, meyxanədə İblis !
Hər kəs bəni dinlər, fəqət eylər yenə nifrət,
Hər kəs bana aciz qul ikən, bəslər ədavət.
Lakin bəni təhqir edən, ey əbləhü miskin !
Olduqca müsəllət sana, bil, nəfsi-ləimin,
Pəncəmdə dəmadəm əzilib qıvrılacaqsın,
Daim ayaq altında sönüb məhv olacaqsın,
Bənsiz də, əmin ol sizə rəhbərlik edən var:
Qan püskürən, atəş savuran kinli krallar,
Şahlar, ulu xaqanlar, o çılğın dərəbəklər,
Altın və qadın düşgünü divanə bəbəklər.
Bin hiylə quran tilki siyasilər, o hər an
Məzhəb çıqaran, yol ayıran xadimi-ədyan;
Onlarda bütün fitnəvü şər, zülmü xəyanət,
Onlar duruyorkən bəni təhqirə nə hacət ?!
Onlar, əvət onlar sizi çignətməyə kafi,
Kafi, sizi qəhr etməyə, məhv etməyə kafi ...
Bən tərk edərim sizləri əlan nəmə lazim !
Hiçdən gələrək, hiçliyə olmaqdayım azim.
İblis nədir ?
- Cümlə xəyanətlərə bais ...
Ya hər kəsə xain olan insan nədir ?
- İBLİS ! ...

  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ]

  • اهرریقره داغ - ار��بارانابزار آتا بابا سوزلری برای وبلاگ ها و سایت ها