ريشه تركي برخي كلمات فارسي

یازار : ay han

+0 به یه ن
1ـ كلمات فارسي كه با پسوند «آق»، «آغ»، «آك»، «اوْك» ختم مي­شوند. مثال: اتاق، سراغ، الك، يدك، چابك و ساير...
2 ـ كلمات فارسي كه با پسوند «مَه//مِه» ختم مي­شوند. مثال: دكمه//تكمه (دوگمه// دوكمه) ،(تؤكمه//توْكمه)، قيمه (قيمَه//قيمِه)، سرمه (سوْرمه//سوْرمِه)، چكمه، دلمه، چاتمه، قاتمه، چنباتمه و ... (با استثناء كلمات عرب دخيل در فارسي).
3ـ كلمات فارسي كه با پسوند «اوق»، «اوْق»، «ايق»، «اوْك» ختم مي­شوند. مثال: قرق، اَغروق، ايليق، بلوك، چابك//چابوك و...
4ـ كلمات فارسي كه با پسوند «چي»، «چي» ختم مي­شوند. مثال: سورچي، قورچي، يورتچي، ارابه‌چي، قهوه‌چي، يازيچي و ...
5ـ كلمات فارسي كه با پسوند «ليق»، «ليق»، «لوق» ختم مي­شوند. مثال: بوزلوق، قارليق، باشلوق، اتاليق، باشليغ
6ـ كلمات فارسي كه با پسوند «لاق»، «لاخ» ختم مي­شوند. مثال: ييلاق، قشلاق، باتلاق. پسوند «لاخ» از قديمي­ترين پسوندهاي تركي است كه در زبان فارسي داخل گشته و در ساختار لغات بسياري كاربرد دارد. مثال: سنگلاخ، رودلاخ، نشيب­لاخ، سولاخ//سوراخ، ديولاخ و ....
7ـ كلمات فارسي كه با پسوند «ماق»، «مق»، ختم مي­شوند. مثلاً: چخماق، قيماق، تخماق و ...
8ـ كلمات فارسي كه با پسوند «آر»، «اَر» ختم مي­شوند. مثال: قاتار (قطار)، چاپار، آچار، چپر، دچار و ...
9 ـ كلمات فارسي كه با پسوند « اِر»، «اوْر» ختم مي­شوند. مثال: قاطر، چادر، بهادر و ...
10ـ كلمات فارسي كه با پسوند «اوْل»، «آول» ختم مي­شوند. مثلاً: قراووْل، يساول، قرقاول و..
11ـ  كلمات فارسي كه با پسوند «داش»، «تاش» ختم مي­شوند. مثلاً: داداش، آداش، سرداش، كونولتاش، يكتاش و...
12ـ كلمات فارسي كه با پسوند «غَه//غِه»، «قَه//قِه»، «كَه//كِه»، «گَه//گِه» ختم مي­شوند. مثال: داروغه، يرقه(يورقَه//يورقِه)، اُلكه (اوْلكه)، الكا (اوْلكا)، جلگه (جوْلگه//جولگه) و...
13ـ كلمات فارسي كه با پسوند «قي»، «قو»، «غو» ختم مي­شوند. مثال: قرقي (قئرقي)، برقو (بورغو)، يرغو (يوْرغو) و ... سؤزلر.
14ـ كلمات و افعالي كه در ساختار آنها حروف«ق» و «چ» باشد، تماماً منشأ تركي دارند. مثال: قاچاق، قيچي، قاچ، قارچ، چاقو
15ـ كلمات و افعالي كه در ساختار آنها حروف «ك» و «چ» باشد، منشأ تركي دارند. مثال: كوچ، كوچه، كوچك، چكول، چاك، چابك، كچل و ...
16ـ كلمات و افعالي كه در ساختار آنها حروف «ق»، «د»، «‌ت» باشد. مثال: قاتر، قاتوق، قره‌قات، قوروت، آنقوت، قتار// قطار و ...
17ـ كلمات فارسي كه در ساختار آنها «انگ» و «نگ» باشد و يا كلماتي كه با اين پسوندها ختم شوند. مثال: سرنگ(سورماق)،النگو(النگ،ال در زبان تركي به معني دست)، فشنگ، تفنگ، سنگر،زرنگ ،  قشنگ ،اوزنگ(افسار)و ..[ به استثناء كلمات دخيل سنسكريت وهندي)
18ـ كلماتي با حرف «ي» شروع مي­شوند منشأ تركي دارند. مثال: يام، يامچي، يونجه، يالغ، يال، يله، يان//يون [(در تركي به معني اسب است) اين كلمه در فارسي به شكل «نريون» و «ماديون»//«ماديان» و با افزودن علامات جنسيّت «نر» و «ماده»//ماد به اشكال فوق در زبان فارسي وارد گشته­اند]. در بعضي از موارد به اوّل اين كلمات پروتئز «پ» علاوه مي­شود مثال: «پياله»، «پيام» و.. لازم به ذكر است در بعضي از موارد حرف «ي» كلمات تركي با حروف«چ» و «ج» عوض مي­شوند. مثال: يلقه به شكل جلقه// جليقه، «يرمه» به شكل «چرم»، «يادو» به شكل «جادو»، يده (سنگ مشهور) به شكل «جده» و .....
19ـ كلمات و افعالي كه در ساختار آنها حروف «ق» و «ز» باشد تركي مي­باشند: قاز، قوزك، قوزه، قزوين، قوز (اين واژه به شكل گوژ در زبان فارسي وارد شده است).
20ـ كلماتي كه در ساخترشان حروف «ت»، «پ» باشد تركي هستند. مثال: تپش، تپيدن، تپه، توپال
21- كلماتي كه در ساختارشان حروف «چ»، «پ» باشد منشأ تركي دارند. مثال: چاپار، چپاول، چپر، چاپ و....
22ـ كلماتي كه در ساختارشان حروف «چ» و «غ»// «ج» و «غ» باشد منشأ تركي دارند. مثال: بوغچا//بقچه، غنچه،‌ چاغ، چوغول//چغلي، جيغ،
23-كلمات فارسي كه با پسوند «مان»(مان در زبان تركي پسوند شدت  است). مثلا : آرمان ،سازمان،آسمان(بسيار آس=بسار آويزان) و

حوادث خونين 20ژانويه سال 1990 در باكو

یازار : ay han

+0 به یه ن

حوادث خونين 20ژانويه سال 1990 در باكو

 
 

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، حكم قصاص در قتل در سرنوشت شما نوشته شده است.

آيه 178 سوره بقره / قرآن كريم

در تاريخ ملت آذربايجان، صفحات خونين فراواني وجود دارد. در بين اين صفحات، جنايات نظامي و خونين نيروهاي شوروي در نيمه شب مابين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 در باكو پايتخت آذربايجان و در ديگر مناطق كشور منحصربه‌فرد مي‌باشد. موضوعي كه باعث منحصربه‌فرد شدن اين واقعه گرديده، رخ دادن چنين جنايت سنگين و خونيني در دوران معاصر مي‌باشد. موضوع ديگر، انجام اين جنايات از سوي نيروهاي شوروي برعليه مردم شوروي بود. تهيه سناريوي اين واقعه، اجراي آن و حق دادن به آن حيله‌گري بود كه با هيچ منطق سياسي همخواني نداشته و هيچگونه مطابقتي با اخلاق و معنويات سياسي نداشت. وحشتناك‌ترين موضوع اين بود كه سربازان حاضر در يگانهاي لشگري كه وارد باكو شده بود و نيروهايي كه به شكلي هدفمند گردآوري شده بودند، با استفاده از گلوله‌هايي كه هسته آنها با سنگيني خاصي توليد شده بود، بي‌رحمي خود را نسبت به ساكنين به نمايش گذاشتند. تركيب اصلي نيروهاي موجود در تيپ نظامي حاضر در اشغال باكو از پارتيزان‌هاي ارمني‌الاصلي كه از ولايت كروسنادار روسيه جمع‌آوري شده بودند تشكيل شده بود. اين در حالي بود كه مقامات رسمي كرملين تلاش مي‌كردند تا حمله به باكو را با دلايل مختلف توجيه نموده و خود را در اجراي اين واقعه خونين كه با بي‌رحمي خاصي همراه بود، محق نشان دهند.


[4، ص.100] سخنان و اظهارات شاهدين بي‌شمار، اسناد غيرقابل انكار، هزاران تصوير و ويدئوي دهشت‌انگيز، نوشته‌هاي خبرنگاران و مدارك ديگر ايدئولوژي جعلي كومونيسم و اعمال ارتش شوروي را افشا نمودند. [5، ص.11] پيش از آنكه به ابعاد سياسي وقوع فاجعه 20 ژانويه بپردازيم، به چند نكته در خصوص اجراي اين جنايت خونبار براساس يك سناريوي اختصاصي توجه كنيم. از روز 15 ژانويه، موضوع اصلي گفتگو بين ساكنين شهر، انجام و يا عدم انجام لشگركشي به باكو بود. بي‌شك هر كسي از ديدگاه خود به اين موضوع مي‌پرداخت. پس از وقوع جنايات خونبار تفليس و ويلنوس، هنوز اشخاصي وجود داشتند كه نمي‌خواستند باور كنند ارتش شوروي جنايت ديگري را برعليه سقف شوروي مرتكب خواهد شد. اما به باكو لشگركشي شد و خونهايي ريخته شد. به منظور اجراي سناريوي تدوين شده در خصوص اشغال باكو، تدابير مهمي اتخاذ شده بود. اين تدابير به شرح ذيل بود:

- تدابير مهمي در راستاي حفظ آسايش اجتماعي در باكو اتخاذ نشده بود؛

- منبع انرژي شركت راديو منفجر شده و ساكنين در محاصره اطلاعاتي قرار داده شده بودند؛

- در خصوص وضعيت فوق‌العاده، از قبل هيچگونه اطلاع‌رساني انجام نشده بود؛

- نيروهاي سازمانهاي امنيتي (پليس) محلي بطور كامل خلع سلاح شده بودند؛

- مشكلات ساختگي براي بيمارستانها و مراكز درماني اورژانسي ايجاد شده بود؛

- آمبولانسهاي مراكز اورژانس مورد هدف قرار گرفته بودند؛

- انشعاب برق برخي از بيمارستانها قطع شده بود؛

بدين ترتيب م.گورباچف آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي سابق و ديگر روساي كرملين، با لشگركشي به باكو و ديگر مناطق آذربايجان، به دنبال رسيدن به مقاصد حيله‌گرانه‌اي بودند. برخي از اين مقاصد به شرح ذيل مي‌باشد:

- اعلام وضعيت فوق‌العاده در آذربايجان؛

- تضعيف روحيه مبارزه در بين مردم و هراسانيدن آنان؛

- اعلام حكومت نظامي غيرقانوني در كشور و جلوگيري از اتخاذ تدابير مقتضي از سوي ساكنين آذربايجان به منظور دفاع از خويش در مقابل تجاوز ارامنه؛

- برگزاري انتخابات مجلس در شرايط فوق‌العاده و تشكaيل مجلسي خيانتكار و بازيچه دست؛

- هدايت فرآيندهاي سياسي به سمت و سوي مسلح شدن نيروهاي سياسي و ترويج هرج و مرج و بحران در كشور. [7، ص.50-40]

البته واقعه 20 ژانويه پيش از هر چيزي، يك جنايت جنگي برعليه يك ملت واحد و انسانهاي بي‌گناه و غيرنظامي مي‌باشد. اما عليرغم اين مسئله، اين واقعه به عنوان برگ زرين دلاورمردي در تاريخ مبارزات ملي و آزادي‌خواهانه ملت آذربايجان حك شده است. لازم به ذكر است كه اگر ارامنه در آستانه سقوط اتحاد جماهير شوروي، مرحله جديد ادعاهاي خويش در خصوص خاك آذربايجان را مطرح نكرده بودند، اگر رهبران شوروي در ارتباط با موضوع قره‌باغ كوهستاني مواضعي ناعادلانه اتخاذ ننموده و بي‌جهت از ارامنه حمايت ننموده بودند، آنگاه فاجعه 20 ژانويه رخ نمي‌داد. مي‌توان گفت فاجعه 20 ژانويه نتيجه اعتراض ملت برعليه بردگي و بي‌عدالتي بود. اما در خصوص ارتباط بين فاجعه 20 ژانويه با مناقشه قره‌باغ كوهستاني بين آذربايجان و ارمنستان، مي‌توان اسناد تاريخي و معتبر بسياري را عنوان نمود. يكي از اين اسناد، هجوم همه‌جانبه ارمنستان به آذربايجان در سرتاسر مناطق مرزي در شب بين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 مي‌باشد. يكي از مقاصد اشغالگرانه و استراتژيك ارامنه، اشغال جمهوري خودمختار نخجوان بود. «در روز 19 ژانويه سال 1990، روستاي سدرك از توابع شهرستان شرور جمهوري خودمختار نخجوان از سمت روستاي يرارخس شهرستان آرارات ارمنستان مورد آتش توپخانه قرار گرفت، سپس اين روستا مورد تعرض نيروهاي مسلح قرار گرفت. نتيجتاً كارخانه شراب اين روستا و دو بشكه بزرگ پر از شراب منفجر شده و اشياء آتش گرفتند، 5 دستگاه خانه مسكوني ويران شده، 6 نفر آذربايجاني به قتل رسيده و 23 نفر زخمي شدند».

[1، ص.9] در حقيقت در هنگامي كه نيروهاي شوروي در شب مابين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 به مردم بي‌دفاع آذربايجان تجاوز مي‌نمودند، هجوم همه‌جانبه ارامنه به هيچ وجه تعجب‌انگيز نيست. زيرا همسايگان متجاوز ما، هر از چند گاهي براي رسيدن به مقاصد حيله‌گرانه خود، در جهت استفاده از شرايط سياسي تلاش نموده، در اكثر مواقع به مقاصد شوم خود دست يافته و اين تجربه بزرگ و منحصربفرد را ادامه مي‌دهند. [2؛ 3؛ 10] كارشكني انجام شده در شهر سومقاييت جمهوري آذربايجان در دوره‌اي كه اولين نشانه‌هاي مناقشه قره‌باغ كوهستاني بين آذربايجان و ارمنستان مشاهده مي‌گرديد، يك مثال براي موضوع مذكور مي‌باشد. [6] واقعه سومقاييت از دسته كارشكني‌هايي بود كه براي ايجاد تصوير «ارمني مظلوم»-«آذربايجاني وحشي» به اجرا درآمده بود. داشناك‌ها با به قتل رساندن ارمني‌هايي كه از كمك كردن به بنيادهاي ارامنه در سومقاييت خودداري مي‌نمودند، از يك سو انسانهاي بي‌گناهي مانند آنان را مجازات نمودند و از سوي ديگر به يكي ديگر از مقاصد شوم خويش در راستاي اجراي سياستهاي اشغالگرانه خود برعليه آذربايجان دست يافتند.

براساس اسناد تاريخي بي‌شمار و محاكمه‌هاي سياسي مي‌توان اثبات نمود كه، روسيه تزار و وارثين سرخرنگ بلشويك آن، هر از چند گاهي به منظور دستيابي، حفظ و توسعه منافع خويش در قفقاز، ايران و تركيه، با مهارت تمام از ارامنه استفاده نموده‌اند و موضوع استفاده ابزاري از همسايگان بدنام ما در آستانه سقوط امپراتوري شوروي و در فرآيندهاي مشخص بعدي نيز وجود داشته و تا امروز نيز ادامه يافته است. از ارامنه برعليه كشور همسايه گرجستان نيز به صورت مداوم استفاده شده است. تنها در 10 سال اخير، ارامنه جافاختيا بارها برعليه تماميت ارضي گرجستان كارشكني كرده‌اند. اما در رابطه با ادعاهاي اشغالگرانه روسيه تزار و همچنين مقاصد تجاوزگرانه آنان برعليه ايران مي‌توان به وصيت‌نامه پيوتر اول اشاره نمود. [9، ص.6-4] در همين جا مي‌توان به وحشي‌گريها و ويرانگري‌هاي بي‌مانند و قتل‌عام‌ها، كشتارها و خودسري‌هاي ارتش روسيه تزار در اوايل قرن نوزدهم در خاك ايران كنوني و در شرق تركيه كه برگرفته از وصيت‌هاي پيوتر اول مي‌باشد و در سيستم اداره كشور منعكس شده، اشاره كرد. هنگامي كه نيروهاي ارتش مذكور مجبور به ترك منطقه شدند، دست به وحشي‌گريهاي بزرگتري زدند و فرماندهان لشگر مقدار زيادي سلاح و تجهيزات را بدون هيچگونه چشم‌داشتي به ارامنه واگذار نمودند. تمامي اين اقدامات موجب از بين رفتن صلح و ثبات در منطقه شده و عامل اصلي وقوع تمامي فرآيندهاي خونين سالهاي بعد بود. [8، ص.58]

با گذشت زمان از وقوع فاجعه 20 ژانويه، حقايق جديدي در رابطه با دلايل و اهداف اين واقعه آشكار مي‌گردد. علي‌الخصوص لازم به ذكر است كه لشگركشي سران اتحاد جماهير شوروي به باكو بدون وجود زمينه‌هاي حقوقي صحيح، با سكوت جامعه جهاني همراه گشته است. عليرغم اينكه پيش از وقايع باكو، كشتارهاي نيروهاي شوروي در ويلنوس و تفليس موجب اعتراض ايالات متحده آمريكا و دولتهاي غربي گرديده بود. مقايسه اخير يكي از نشانه‌هاي استانداردهاي دوگانه موجود در جهان مي‌باشد. در شب مابين 19 و 20 ژانويه سال 1990، يك جنايت ديگر نيز در جامعه بين‌الملل رخ داد. ايالات متحده آمريكا به بهانه جستجوي مواد مخدر به دولت پاناما لشگركشي كرد. بدين ترتيب لشگركشي همزمان به آذربايجان و پاناما در يك روز، نشاندهنده وجود برخي موضوعات پنهاني و تاريك بود. اما صرفنظر از مقاصد شوم و حيله‌گرانه مورد بحث براي اشغال مجدد باكو توسط نيروهاي شوروي در اواخر قرن، فاجعه 20 ژانويه موجب تسريع در سقوط امپراتوري شوروي گرديد. فاجعه 20 ژانويه به عنوان يك جنايت جنگي خونبار كه تصوير باطني امپراتوري شوروي را آشكار نمود، در تاريخ ثبت شد و ايدئولوژي كمونيسم كه نزديك به 70 سال بصورت جعلي تبليغ مي‌گرديد، در نتيجه مجازات انسانهاي بي‌ گناه در باكو يك شبه ناچار به نابودي گرديد. [13]

متاسفانه رهبراني آذربايجان در آن دوره، نه پيش از اين واقعه، نه پس از وقوع فاجعه خونين ژانويه و نه در فرآيندهاي بعدي، همبستگي خود را با ملت آذربايجان به نمايش درنياوردند. بالعكس با تمامي وجود به اجراي تمامي سناريوهاي كارشكنانه مسكو خدمت كرده و براي پنهان كردن فاجعه 20 ژانويه و ماهيت حقيقي اين واقعه از جامعه جهاني تلاش كردند. در اين رابطه، تفكرات، اظهار نظرها و ملاحظات اساسي، پس از وقوع آن در مطبوعات خارجي نيز به صورت مداوم نگاشته مي‌شود. [12، ص.4]

حيدر علي‌اف رهبر ملي آذربايجان به همراه اعضاي خانواده خود در روز 21 ژانويه سال 1990، با مراجعه به نمايندگي دائمي آذربايجان در مسكو، در ارتباط با فاجعه مذكور به ملت آذربايجان تسليت گفت. وي با جسارت م.گورباچف و زيردستان وي در آذربايجان كه مسئول فاجعه 20 ژانويه بودند را قاطعانه متهم نمود. وي هجوم ارتش مسلح به باكو با تجهيزات نظامي سنگين، مجازات و ريختن خون انسانهاي بي‌گناه را به اطلاع تمامي جهانيان رساند. چندي بعد، با بازگشت حيدر علي‌اف به آذربايجان، وي مبارزه آشتي‌ناپذيرتري را آغاز نمود. اما متاسفانه بازگشت حيدر علي‌اف به آذربايجان، تمامي نيروهاي ضد علي‌اف را متحد نمود و مفهوم «نيروي ثالث» وارد دايره لغات سياسي گرديد. اين مفهوم بيان‌كننده وحدت مابين ملت آذربايجان و حيدر علي‌اف بود. حيدر علي‌اف مواضع خود در خصوص آشكار شدن مقصرين فاجعه 20 ژانويه و حداقل انجام مجازات معنوي آنان را بدون هيچگونه امتناعي دنبال نمود. «در روز 29 آگوست سال 1991، ما يكبار ديگر حيدر علي‌اف را به عنوان نماينده مجلس در تريبون مجلس عالي شوروي مشاهده نموديم. سخنراني وي در كنار حقايقي تلخ، حاوي حقايق اصولي سرسختانه‌اي نيز بود. مهمترين مطالبه وي، انجام ارزيابي سياسي و حقوقي در خصوص فاجعه 20 ژانويه بود». [7، ص.48]

عليرغم جانفشاني‌هاي نيروهاي مخالف انجام ارزيابي سياسي و حقوقي در خصوص فاجعه 20 ژانويه، تاريخ تمامي امور را با سير طبيعي خود به جريان انداخت. «وقايعي كه با حكم تاريخ رخ داده بودند نيز گويي بر اساس سناريوي مطرح شده در سخنراني‌هاي حيدر علي‌اف در طول سال 1991 جريان مي‌يافتند». [7، ص.51]. در روز 8 دسامبر سال 1991، دولت عظيمي همچون اتحاد جماهير شوروي از نقشه سياسي جهان پاك شد. اساسنامه «استقلال دولت آذربايجان» نيز در روزهاي پاياني همين سال مورد راي‌گيري عمومي قرار گرفت. چهار سال پس از جنايت 20 ژانويه، با اقدام و تاكيد حيدر علي‌اف، براي اولين اين واقعه مورد ارزيابي سياسي و حقوقي قرار گرفت و اسامي مقصرين اين واقعه به ملت آذربايجان و جامعه جهاني اعلام شد.

نتيجه: فاجعه 20 ژانويه موجب قتل‌عام فرزندان برگزيده ملت آذربايجان گرديد. جنايت جنگي رخ داده در يك شب، رشته‌هاي ايدئولوژي جعلي كمونيسم را كه ساليان طولاني از صلح‌دوستي دم مي‌زد، پنبه كرد. فرآيند سقوط امپراتوري شوروي تسريع يافت. دستاورد آن نيز، آزادي ملت آذربايجان، دولتي مستقل و خيابان شهدا بود كه به زيارتگاه و ميعادگاه ابدي ميليونها انسان مبدل گشت.

خلاصه:

اين مقاله، موضوع جنايات خونبار نيروهاي شوروي در شهر باكو و ديگر مناطق آذربايجان كه در شب مابين روزهاي 19 و 20 ژانويه سال 1990 رخ داد را مورد بررسي قرار مي‌دهد. مولف براساس حقايق انكارناپذير و ملاحظات منطقي اثبات مي‌نمايد كه اين جنايت، ادامه سياستهاي تبعيض‌آميز امپراتوري شوروي نسبت به آذربايجان بوده كه از اولين روز پيدايش اين امپراتوري به اجرا درآمده است. در اين شب، باكو يكبار ديگر توسط نيروهاي شوروي اشغال شد. هدف از اين كار، ايجاد وضعيت فوق‌العاده در كشور و فراهم نمودن شرايط مناسب‌تر براي ادامه تجاوز ارامنه برعليه آذربايجان بود. نتيجه اينكه، آنان به اين هدف ننگين خود دست يافتند.

صابر شاه‌تاختي (حاجي‌اف)

نماينده آذرتاج

در جمهوري اسلامي ايران


ماه مارس - سالروز قتل عام آذربايجانيان است

یازار : ay han

+0 به یه ن

ماه مارس - سالروز قتل عام آذربايجانيان است

 

آزربايجان، باكو، 11 فروردين، سالروز قتل عام آزربايجانيان است. 31 ماه مارس همه ساله به عنوان سالروز نسل كشي آزربايجاني ها از سوي ارامنه برگزار ميشود.

آزربايجان پس از استقلال توانسته حقايق تاريخي خود را بطور آشكار و عادلانه مورد برسي قرار دهد. بخشي از تاريخ اين كشور مربوط به سالهايي است كه تحريف شده اند.

حوادث مهم بسيار و قتل عامهايي كه در تاريخ آزربايجان رخ داده و تابحال مورد بررسي سياسي قرار نگرفته است.

پس از امضاي عهدنامه گلستان و تركمنچاي در سالهاي 1813 و 1828 اراضي آزربايجان تقسيم و مدتي بعد از اين فاجعه اراضي آزربايجان مورد اشغال ارامنه قرار گرفت. با حمايت دولتهاي خارجي ، ارامنه از مناطق ديگر به آزربايجان كوچانده شده و اسكان يافتند. در پي اين امر براي چند بار متوالي اهالي مسلمان آزربايجان از سوي ارامنه قتل عام شده اند.

با اينكه تعداد ارامنه اسكان يافته در ايالتهاي ايروان، نخجوان و قره باغ بسيار كم بوده اما آنها با حمايتهاي بعضي نيروهاي خارجي مناطق مسكوني خود را با اسامي ارمني نامگذاري كردند. با اين شيوه اشغالگري، آزربايجانيها از مناطق خود مجبور به مهاجرت شدند. ارامنه سپس به فكر ايجاد كشور "ارمنستان بزرگ" افتادند. بخاطر ايجاد اين كشور در اراضي آزربايجان به مرور آنها در طول تاريخ اسامي مناطق آزربايجاني را به نامهاي ارامنه تبديل كرده اند. ارمنيها ضمن تحريف تاريخ آزربايجان و ديگر كشورهاي قفقاز، تاريخ جعلي براي خود درست كرده اند.

همين ارامنه اي كه قصد ايجاد كشور "ارمنستان بزرگ" را داشتند، در سالهاي 1907-1905 بطور آشكار تعداد زيادي از آزربايجانيها را قتل عام كردند. در هنگام اين حوادث تعداد زيادي از مردم باكو و آزربايجانيهايي كه در مناطق ديگر كشور ارمنستان امروز مسكون بوده اند بطور وحشيانه از سوي نيروهاي ارامنه كشته شده اند.

آباديهاي مربوط به آنها از سوي ارامنه محو و نابود گشته است. ارمنيها در طول تاريخ هميشه از فاش شدن اين حقايق تاريخي ممانعت كرده اند. براي همين هم اين حادثه تابحال مورد ارزيابي حقوقي و سياسي قرار نگرفته است.

بخاطر جنگ جهاني اول و انقلاب فوريه 1917 در روسيه، ارمنيها ضمن استفاده از فرصت وخيم بودن اوضاع منطقه با نيروهايي تحت عنوان "نيروهاي بلشويك" در سال 1918 جهت نابودي باكو به اين شهر وارد شدند. در اين هنگام نيز مقصد اساسي آنها ايجاد كشور ارمنستان بزرگ و الحاق شهرهاي منطقه به اين كشور بوده است.

مردم آزربايجان هنوز هم آن جنايتهاي وحشيانه اي را كه نيروهاي ارمني هنگام ورود به باكو در سال 1918 مرتكب شده اند را فراموش نكرده است. هزاران نفر از مردم بي گناه ما هنگام ورود نيروهاي ارمني به باكو به جرم آزربايجاني و مسلمان بودنشان كشته شدند. ارمنيها خانه هاي مردم را آتش زده و مردم را زنده - زنده سوزاندند. بناهاي ملي و تاريخي، مساجد، مدارس و بيمارستانها را ويران و بخش زيادي از باكو را به يك شهر خرابه تبديل كردند.

پس از حوادث باكو نيروهاي ارمني در مناطق شاماخي، قوبا، قره باغ، زنگزور، نخجوان، لنكران و مناطق ديگر آزربايجان نيز جنايتهاي نظير آن را مرتكب شدند. مردم بي دفاع و زنان و كودكان را بطور دسته جمعي قتل عام و شهرها، روستاها و آثار فرهنگي آزربايجان را محو و نابود كردند.

بدنبال تاسيس جمهوري خلق آزربايجان، به تحولات مارس سال 1918 ميلادي توجه خاصي مبذول شد. شوراي وزيران 15 ژوئن سال 1918 با هدف پيگيري اين فاجعه تصميم به تشكيل كميسيون بررسي ويژه گرفت. اين كميسيون به قتل عام ماه مارس و در وهله اول وحشيگري هاي ارمنيها در شهر شماخي و جنايات وحشتناك ارمني ها در شهر ايروان رسيدگي و براي ابلاغ واقعيت هاي موجود در اين زمينه در مجامع جهاني ساختار ويژه اي وابسته به وزارت خارجه آزربايجان تشكيل داد. جمهوري خلق آزربايجان 31 ماه مارس سال هاي 1919 الي 1920 را براي نخستين بار به عنوان روز عزاي ملي اعلام كرد. اين اقدام در واقع نخستين تلاش براي ارزيابي سياسي از قتل عام عليه آزربايجاني ها و روند اشغال سرزمين هاي آزربايجان كه بيش از يك قرن ادامه داشت، بود. با سقوط جمهوري خلق آزربايجان اين كار ناتمام ماند.

ارامنه با سوء استفاده از اجراي طرح هاي شوروي در قفقاز براي تحقق بخشيدن به نيات پليد خود تلاش بسياري كردند و در سال 1920 منطقه زنگه زور و برخي سرزمين هاي آزربايجان را اراضي ارمنستان شوروي اعلام كردند. بدنبال آن ، براي اجراي موفقيت آميز سياست تبعيد آزربايجاني ها از اين مناطق به ترفندهاي جديدي دست زدند. بدين طريق آنها براساس فرمان ويژه مورخ 23 دسامبر سال 1947 شوراي وزيران اتحاد شوروي مبني بر انتقال آزربايجانيها از ارمنستان به مناطق اطراف رودخانه هاي كر و ارس آزربايجان و بدنبال آن در سالهاي 1948 - 1953 به تبعيد دسته جمعي آزربايجاني ها از سرزمين هاي آبا و اجدادي خود در سطح دولتي موفق شدند.

تجزيه طلبان ارمني به كمك حاميان و هواداران خود از سالهاي 1950 عليه ملت آزربايجان كارزار تجاوزكارانه معنوي وحشيانه اي را طراحي و اجرا كردند. در مطبوعات مندرج در شوروي سابق براي نسبت دادن فرهنگ ملي ، ميراث تاريخي و زيباترين نمونه هاي اثار معماري آزربايجان به ارمني ها اقدام شده است. ارمني ها در عين حال براي معرفي آزربايجاني ها به عنوان چهره اي منفي به جهانيان تلاش زيادي بخرج داده اند. اين به اصطلاح ملت مظلوم و جفا ديده ارمني تحولات رخ داده در اوايل قرن را آگاهانه تحريف و برعكس عاملان قتل عام عليه آزربايجاني ها و مرتكبين جنايات عليه آزربايجاني ها را قربانيان بيدادگري معرفي كرده اند.

در اوايل قرن گذشته از شهر ايروان كه اكثريت اعظم اهالي آن آزربايجاني و مسلمان نشين بود و همچنين از ديگر مناطق ارمنستان شوروي هم وطنان ما در معرض تعقيب و فشار قرار گرفته و بطور دستجمعي از زادگاه هاي خود رانده شدند.

حقوق آزربايجاني ها توسط ارامنه بطور بيرحمانه اي نقض ، از تحصيل آنها به زبان مادري جلوگيري و عليه آنها تحريم هايي اعمال مي شد. اسامي روستاها و مناطق آزربايجاني تغيير و نامهاي ارمني جايگزين اسامي معاصر مي شود. تاريخ جعلي ارامنه بمنظور ايجاد بستري براي تربيت جوانان ارمني با روح شووينستي تا سطح سياست دولتي ارتقاء يافت. نسل جديد ما كه در روح ادبيات و فرهنگ آزربايجان كه در راستاي آرمانهاي بزرگ انسان دوستي خدمت مي كند، تربيت يافته ، در معرض تعقيب هاي ايدئولوژي ارامنه قرار گرفت.

تهمت ها عليه ارزشهاي معنوي، غرور ملي و هويت ملي مردم آذرباريجان براي تجاوز سياسي و نظامي زمينه ايدئولوژيك ايجاد و سياست قتل عام عليه مردم آزربايجان بعلت فقدان ارزش حقوقي شواهد و دلايل تاريخي در مطبوعات شوروي از سوي ارامنه تحريف و افكار عمومي منحرف شد. تبليغات ضد آزربايجاني كه ارامنه با بهره جويي از رژيم شوروي انجام داده و در اواسط سالهاي 1980 هر چه بيشتر تقويت بخشيده شده بود، توسط مقامات جمهوري آزربايجان ارزش حقوقي لازم را نيافت.

رانده شدن صدها هزار آزربايجاني از سرزمينهاي تاريخي خود و در مرحله اول مناقشه قره باغ كوهستاني كه از سال 1988 مطرح شد، نيز در كشور ارزش سياسي صحيحي پيدا نكرد. مردم كشورمان با اعتراض جدي به تصميم غير قانوني ارامنه در مورد الحاق خودمختاري قره باغ كوهستاني آزربايجان به ارمنستان شوروي و تجزيه اين منطقه از قلمرو آزربايجان بوسيله كميته اداره ويژه توسط مسكو، به انجام اقدامات سياسي مهمي مجبور شد. برغم محكوميت شديد سياست اشغال سرزمينهاي آزربايجان در جريان تظاهراتهاي برگزارشده در كشورمان، سران وقت آزربايجان از موضع غير فعال و ضعيف خود پاپيش نگذاشتند. صرفاً در نتيجه ان در ماه ژانويه سال 1990 با هدف سركوب نهضت مردمي آزربايجان، نيروهاي ارتش شوروي وارد باكو شد،و طي آن صدها آزربايجاني كشته ،مجروح و معلول شده و در معرض ساير شكنجه ها قرار گرفتند.

ارامنه در ماه فوريه سال 1992 عليه مردم شهر خوجالي مرتكب وحشيگري بي رحمانه و بي سابقه اي شدند. اين فاجعه خونين كه بعنوان قتل عام خوجالي در تاريخ آزربايجان و جهان به ثبت رسيد، منجر به كشتار دسته جمعي و اسارت هزاران آزربايجاني و يكسان شدن اين شهر با خاك شد.

در نتيجه جنبش ماجرا جويي ملي گرايان و تجزيه طلبان ارمني در قره باغ كوهستاني امروزه بيش از يك ميليون نفر از همميهنان ما از طرف اشغالگران ارمني از زادگاه خويش بيرون رانده شده و در شرايط اسفناكي بسر مي برند. حين اشغال 20 درصد از سرزمينهاي كشورمان از سوي نيروهاي مسلح ارمني، هزاران تن از شهروندان كشورمان به شهادت رسيده و مجروح شده اند.

كليه فجايع آزربايجان در قرنهاي 19 تا 20 همگام با تصرف سرزمينهاي كشورمان بود كه مراحل مختلف سياست قتل عام سنجيده و برنامه ريزي شده ارامنه عليه آزربايجانيها را تشكيل داده است.

فقط براي ارزيابي سياسي به يكي از اين حوادث- كشتار دسته جمعي در ماه مارس 1918 تلاش شده است.

جمهوري آزربايجان بعنوان وارث حقوقي جمهوري خلق آزربايجان امروزه وظيفه ارزيابي سياسي حوادث قتل عام را بعنوان ادامه منطقي تصميماتي كه جمهوري خلق آزربايجان تا آخر موفق به انجام آن نشد، تعبير و آنرا تقدير تاريخي حساب مي كند


نگاهي به فاجعه خوجالي؛ مسلمانان آذربايجان چگونه قتل عام شدند؟

یازار : ay han

+0 به یه ن

نگاهي به فاجعه خوجالي؛

مسلمانان آذربايجان چگونه قتل عام شدند؟

 

جنگي كه در اوايل دهه 1990 ميان كشور مسلمان آذربايجان و مسيحيان ارمني روي داد، جنگ ميان اسلام و مسيحيت بود. آنان كه بر سرنوشت جوامع اسلامي اهميت مي دهند، نمي توانند نسبت به فاجعه تاريخي كه در منطقه خوجالي آذربايجان روي داد بي تفاوت باشند. اين قتل عام يك فاجعه اي بود كه دل هر انساني را به درد مي آورد...

سايت مسلمانان جهان؛ پس از به بن‌بست رسيدن مذاكرات و ميانجيگري‌ها، نيروهاي مسلح دو كشور و در كنار آنها نيروهاي داوطلب مردمي به جنگ تمام عيار با يكديگر پرداختند. قواي ارمني، بنا به دلايلي كه اشاره خواهد شد، با پيشرفت در جبهه‌هاي جنگ مواجه شده و بخش‌هايي از اراضي جمهوري آذربايجان را به تصرف خود در آوردند. در داخل جمهوري آذربايجان، جنگ در دو جبهه جريان داشت: جنگ خارجي با ارمنستان و جنگ داخلي براي كسب قدرت بين جبهه خلق و حزب روس‌گراي حاكم. به دليل اختلافات داخلي در آذربايجان، ارامنه در جبهه جنگ با پيشرفت‌هاي چشم‌گيري مواجه شدند. در جبهه «مارتوني» نيروهاي ارمني در اواخر نوامبر 1991 بر «خوجاوند»، يكي از روستاهاي اطراف مارتوني كه محل استقرار توپ‌هاي آذربايجان بود، دست يافتند و چندي بعد نيز در 2 دسامبر، «كورك‌جان»، يكي ديگر از نقاط استراتژيك اطراف خان‌كندي را گرفتند. چندي بعد نيز ارتفاعات «جانيلو» را كه بر خان‌كندي اشراف داشت، اشغال كردند. در پي اين اشغال حدود 800 نفر از اهالي اين منطقه مجبور به ترك خانه شدند. در جبهه «عسگران» نيز جنگ به نفع نيروهاي ارمني ادامه داشت و پاره‌اي از روستاهاي منطقه به دست ارامنه افتاد.[1] با آغاز سال جديد حملات همچنان ادامه يافت و در ژانويه 1992 نيروهاي مسلح ارمني با حمايت لشكر 366 پياده نظام روسيه، اشغال آخرين منطقه مسكوني آذربايجاني‌ها در قره‌باغ را كه منطقه در محاصره كامل قرار گرفته بود، آغاز كردند. به دنبال ادامه درگيري‌ها، در 30 و 31 ژانويه دومين اجلاس شوراي كنفرانس امنيت و همكاري اروپا در شهر پراگ برگزار شد. در اين جلسه، آذربايجان و ارمنستان به عضويت اين كنفرانس درآمدند و تصميم گرفته شد تا يك هيئت گزارش دهنده به محل مناقشه اعزام گردد. از 12 تا 18 فوريه اولين بازديد هيئت گزارش دهنده كنفرانس امنيت و همكاري اروپا از منطقه صورت گرفت.

«خوجالي»[2]، شهر استراتژيكي سر راه آغ‌دام، شوشا، خان‌كندي و عسگران كه از اهميت خاصي برخوردار است، از پاييز سال 1991 كه نيروهاي روسيه از قره‌باغ عقب‌نشيني كردند، به تدريج در محاصره قرار گرفت. در جاده آسفالتي كه از اراضي عسگران مي‏گذشت، خندق‏هاي بزرگ كنده و برخي اراضي را مين‏گذاري كرده بودند. راه شوشا- خوجالي نيز به همين نحو مسدود شده بود. سيم‏هاي ارتباطي برق قطع و آب و گاز مصرفي مردم متناوباً مختل مي‏شد. از ماه نوامبر 1991 تمامي راه‏هاي ارتباطي به خوجالي مسدود شده و تنها از طريق هلي‌كوپتر به مردم شهر كمك‏رساني مي‏شد. از ماه نوامبر 1991 تا فورية 1992 به 7 هلي‌كوپتري كه در مسير عسگران يا شوشا به خوجالي در پرواز بودند، تيراندازي شده بود. از اواخر ژانوية 1992 و همزمان با سقوط هلي‌كوپتري كه به مرگ 40 نفر انجاميد، پرواز هليكوپترها به خوجالي محدود شد.

از اوايل فوريه در حالي كه نبردهاي پراكنده در «مارداكرت» و «مارتوني» ادامه داشت و خان‏كندي نيز كماكان تحت آتش توپخانه و موشك‌انداز قرار داشت، تمركز نيروهاي تازه‌نفس آذربايجاني در آغ‌دام آغاز شد. علاوه بر اين، گزارش‏هايي از تمركز نيرو در مرزهاي شمالي قره‏باغ و همچنين شوشا و «مالي بيگلي» نيز واصل شد. يكي از جرايد اين تدارك نظامي آذربايجان را اقدامي در جهت كسب كنترل منطقه پيش از شروع مذاكرات صلح مسكو در ماه آتي تعبير كرد. حملات قوي آذربايجان در دو جبهة عسگران و مارداكرت (بويژه روستاي «خرامورت») آغاز شد. در حالي كه نبرد در اين جبهه‏ها ادامه داشت، نيروهاي ارمني بر پاره‏اي از روستاهاي اطراف خان‏كندي كه محل تمركز قواي آذربايجان بود، يورش آوردند. نخست «خايبالي‏كند» و «قوشچولار» در شمال خان‏كندي در 10 فوريه سقوط كردند و فرداي آن روز نيز پس از يك هفته زد و خورد، روستاي «مالي بيگلي» كه از لحاظ اِشراف بر راه خان‏كندي اهميت اساسي داشت، به دست نيروهاي ارمني افتاد و كاملاً تخريب شد. با رسيدن اين خبر به خوجالي، زنان و كودكان شهر رو به كوه‏ها نهاده و به طرف روستاي «گلابلي» (gülablı) در آغ‌دام گريختند. ارمنيان نيز راه را بر آنان بسته و آنها را به گلوله بستند. تعدادي از آوارگان كه نجات يافته بودند، بعد از نيمه شب به «گلابلي» رسيدند. در همين زمان حملات نيروهاي ارمني به خوجالي آغاز شد. شهر در معرض سقوط قرار داشت. مقامات محلي به ويژه «ائلمان محمداف» رئيس شوراي اجرايي خوجالي، تلاش‏هاي گسترده‌اي را براي شكستن محاصرة خوجالي انجام دادند ولي اين تلاش‌ها به شكست انجاميد.

آخرين هلي‌كوپتر آذربايجاني روز 13 فوريه وارد خوجالي شد. طي روزهاي بعد، محمداف طي تماس‏هاي تلفني مكرر با آغ‌دام و باكو، درخواست كمك كرد. روز 17 فوريه براي بررسي وضعيت نظامي منطقه، جلسه‏اي در شهر آغ‌دام، مركز فرماندهي نيروهاي آذربايجان در قره‏باغ تشكيل شد. در همان شب خوجالي مورد اصابت موشك‏هاي ارمني قرار گرفت. با تشديد حملات ارمنيان، در روز 24 فوريه، محمداف به آغ‏دام اطلاع داد كه ارمنيان قصد دارند تلافي حادثة سومقاييت را در خوجالي درآورند. او درخواست كرد كه براي خروج زنان و كودكان از شهر، هلي‌كوپتر فرستاده شود. اين درخواست نيز مانند درخواست‏هاي ديگر بي‏جواب ماند. طي شب 25 و 26 فوريه 1992، نيروهاي مسلح ارمني با حمايت توپخانه و تجهيزات سنگين نظامي و سربازان لشكر پياده- موتوريزه 366 شوروي سابق، خوجالي را اشغال كردند. در اين حمله از پيشرفته‌ترين سلاح‌هاي موجود استفاده شده بود. در حاليكه نه در گروه‌هاي مسلح فعال در قره‌باغ و نه در ارتش‌هاي ارمنستان و آذربايجان سلاح‌هاي اين‌چنين وجود داشت. روسيه اين بار نيز شركت نيروهاي خود در حملات را تكذيب نمود ولي دو نفر از نيروهاي روسي شركت كننده در اين قتل‌عام كه به آذربايجان پناهنده شده بودند در يك نشست مطبوعاتي ضمن تاييد شركت نيروهاي روسي در اين حمله، اعتراف نمودند كه براي شركت در جنگ مسيحيان عليه آذربايجاني‌هاي مسلمان تحريك شده‌اند. در نتيجه اين حمله، تا ساعت پنج صبح روز 26 فوريه تمام شهر در آتش مي‌سوخت.[3]

جمعيتي در حدود 2500 نفر به اميد يافتن راهي به سوي آغ‌دام، مجبور به ترك خانه‌هايشان شدند اما به دليل بسته بودن تمام راه‌هاي شهر و محاصره آن توسط نيروهاي ارمني، فرصت فرار نيافته و در آتش سنگين نيروهاي مهاجم قرار گرفتند. اين حمله وحشيانه باعث كشته شدن 613 نفر آذربايجاني از جمله 63 كودك و 106 زن و زخمي شدن 487 نفر از ساكنين شد و شهر به اشغال نيروهاي ارمني درآمد. 1275 نفر از سكنه اعم از پيرمرد، پيرزن، كودك و زن به اسارت درآمده و مورد شكنجه قرار گرفتند. سرنوشت 150 نفر نامشخص مانده است. تعداد بسياري نيز كه براي نجات خود از شهر فرار كرده بودند، گرفتار سرماي شديد شده و نتوانستند خود را به منطقه امني برسانند و در اثر سرما و گرسنگي كشته شدند. گروهي از مردم شهر موفق شدند از محاصرة ارمنيان درآمده و از راه كوهستان (تنگة عسگران) به طرف روستاي «شللي» در آغ‌دام بگريزند. راه آنان از نزديكي روستاي ارمني‌نشين «نخجواني» مي‌گذشت. در نتيجه پناهندگان غيرنظامي زير آتش نيروهاي نظامي قرار گرفتند و صدها آذربايجاني بي‏پناه كشته شدند. گلوله‌هايي كه از پشت به بدن و پاهاي اين افراد اصابت كرده بود، نمايانگر اين بود كه آنان در حال فرار گلوله‌باران شده‏اند.[4]

كشتار غيرنظاميان در خوجالي به قدري تكان دهنده بود كه به گفتة «رودي پاتريك» گزارشگر تلويزيون انگليس، اين قتل‏‌عام را بايد از اسفناك‌ترين رويدادهاي تاريخ بشر دانست. «احمد مسرت» خبرنگار شبكة 5 تلويزيون فرانسه نيز از كنده شدن پوست سر و بريده شدن انگشتان عدّه‏اي از قربانيان گزارش داد.[5] پس از وقوع «قتل عام خوجالي» و شركت نيروهاي باقيمانده از شوروي در اشغال اين شهر، پرسنل لشكر 366 پياده از خان‌كندي عقب‌نشيني كرد كه در نتيجه اين عقب‌نشيني، 25 عدد تانك، 87 دستگاه نفربر زرهي سبك، 28 دستگاه خودروي جنگي و 45 عرّاده توپ به طور غيرقانوني به ارمنستان منتقل شد. با سقوط خوجالي و قتل عام ساكنانش، مخالفان آياز مطلب‌اف، پس از چند روز اعتصاب و تظاهرات، وي را در 6 مارس 1992 مجبور به استعفا كرده و شورايي مركب از «حسن حسن‌اف» با «رحيم قاضي‌اف»، وزير دفاع؛ «حيدر علي‌اف»، صدر شوراي عالي نخجوان؛ «ابوالفضل ائلچي‌بيگ» و «اعتبار محمداف»، هر دو از جبهه خلق، تحت سرپرستي «يعقوب محمداف»، سخنگوي شوراي عالي آذربايجان اداره امور را در دست گرفت. از نقطه نظر مناسبات خارجي نيز، پس از واقعه خوجالي، قدرت‌هاي جهاني و منطقه‌اي نقش مشخص‌تري در تحولات منطقه ايفا كردند. هر يك از قدرت‌ها با توجه به منافع خود شروع به دخالت در مناقشه نموده، آن را تبديل به مناقشه‌اي بين‌المللي نمودند.[6]

 

[1]- كاوه بيات، بحران قره‌باغ، (تهران: نشر پروين، 1372)، صص 94- 90.

[2]- اين شهر با 7 هزار جمعيت در 10 كيلومتري خان‏كندي قرار گرفته بود.

[3]- پرويز زارع شاهمرسي، «فاجعه خوجالي»، سايت اينترنتي آذيول، 21 آذر 1387،

، 1 خرداد 1388.

[4]- «به ياد خوجالي»، ويژه‏نامه نشريه دانشجويي اينام دانشگاه شهيد رجايي تهران، شماره 11، اسفند 1386، صص 8- 1.

[5]- "Elman Məhəmmədov`la Danışıq", Odlar yurdu, Bakı, No.5- 6, 20 February 1993, p 21.

[6]- كاوه بيات، پيشين، صص100- 99.


سيد قاضي تبريزي

یازار : ay han

+0 به یه ن

يه روز يه تركه ميره سبزي فروشي تا كاهو بخره عوض اينكه كاهوهاي خوب را سوا كند ، همه ي كاهو هاي نامرغوب را سوا ميكنه و ميخره
ازش مي پرسند چرا اينكار را كردي ؟ ميگه : صاحب سبزي فروشي پيرمرد فقيري هست
مردم همه ي كاهوهاي خوب را ميبرند و اين كاهوها روي دست او ميمانند و من بخاطر اينكه كمكي به او بكنم اينها را ميخرم
اينها را هم ميشود خورد
اين تركه كسي نبود جز عارف بزرگ آقا سيد علي قاضي تبريزي.


مهدي باكري

یازار : ay han

+0 به یه ن

يه روز يه تركـــه ميره جبهه
بعد از يه مدت فرمانده ميشه
يه روز بهش مي گن داداشت شهيد شده افتاده سمت عراقي ها اجازه بده بريم بياريمش
جواب ميده كدوم داداشم؟
اينجا همه داداش من هستن
اون تركـــه تا زنده بود جنگيد و به داداش هاي شهيدش ملحق شد
اون تركـــه كسي نبود جز مهدي باكري


علامه اميني

یازار : ay han

+0 به یه ن

به يه تركه گفتند كتابي بنويس
تركه براي تاليف آن كتاب حدود چهل سال تحقيق و مطالعه كرد و بيش از ده هزار كتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار كتاب، مراجعه مكرر داشت
او براي يافتن منابع و كاوش در كتاب خانه هاي هند، تركيه، ايران، عراق و ...،
سفرهاي متعدد انجام داد و بالاخره يك كتاب يازده جلدي نوشت
اين تركه كسي نبود جز علامه اميني و آن كتاب نيز همان الغدير بود


علامه طبا طبايي

یازار : ay han

+0 به یه ن
يه روز يه تركه داشته ذكر ميگفته
در وسط ذكر هنوز تمام نشده بود كه يك حوري بهشتي با جامي در دست از سمت راست او مي آيد و جام شراب بهشتي را تعارف ميكند
اما چون ذكر هنوز تمام نشده بود تركه به حوري اعتنا نميكنه
حوري از سمت چپ ميآيد ولي بازهم تركه اعتنا نميكنه و حواسش را جمع ذكر حقتعالي ميكند
تا اينكه حوري از نظر ناپديد ميشه و تركه بالاخره ذكر خدا را همانگونه كه
استادش گفته بود كامل ميكنه
اين تركه كسي نبود جز علامه طباطبايي

كاسسي ها

یازار : ay han

+0 به یه ن

كاسسي ها

 

بر اساس آثار باقي مانده از كاسسي ها و تمدن هاي همزمان با آنها، كاسسي ها از حداقل 3000 سال قبل از ميلاد در ولايت كنوني لرستان ساكن بوده و به شغل دامداري و پرورش اسب مشغول بودند. كاسسي ها در اوايل هزاره دوم قبل از ميلاد موفق شدند دولت مقتدري را تشكيل دهند.

سلسله حكومتي كاسسي ها توسط شخصي به نام قانداش، در سال 1760 قبل از ميلاد بنا شد. آقوم دوم هفتمين شاه كاسسي در سال 1595 ق . م به بابل كه در اثر حمله هيت ها در همان سال ضعيف شده بود، حمله كرده و سومين سلسله بابل ( سلسله حمورابي ) را سرنگون كرده و حاكميت در بابل را بدست گرفت. حاكميت كاسسي ها در بابل تا سال 1171 ق . م ، يعني به مدت 424 سال ادامه يافت.
آقوم دوم در كتيبه اي باقي مانده از او، خود را شاه كاسسي هاي مورد لطف خدا و اككده، بابل، پادان، آمان و قوتتي ها معرفي ميكند ( تاريخ ماد، ص 125 ).

آقوم دوم مجسمه هاي خدايان بابل را كه هيت ها برده بودند به بابل برگرداند.
به عقيده تاريخدانان كاسسي ها از اقوام خويشاوند با سومريان، ايلاميان، قوتتي هاو ... بودند كه بعد از مهاجرت از آسياي ميانه از آنها جدا شده و در لرستان كنوني ساكن شدند.
"م . دياكونوف" مينويسد: به طور قطعي ثابت شده است كه مانناها و ماد ها با مناطق جنوبي خود روابط نزديكي داشته و خصوصا با اهالي انجا يعني كاسسي ها از لحاظ نژادي و زباني نزديكي زيادي داشتند، لازم هست كه اضافه كنيم كه كاسسي ها نيز مثل ساير قبايل كوه نشين آنجا از لحاظ زباني به ايلاميان نزديك بودند ( تاريخ ماد ص 91 ).
دو قوم كاسسي و قوتتي از لحاظ زباني خيلي به هم نزديك بوده اند ( تاريخ ماد ص 125).

"دياكونوف" در همان صفحه از كتابش به چند نمونه از كلمات مشترك بين آنها اشاره كرده از جمله كلمات ائتدي، دئدي، يازدي و غيره و جالب اينجاست كه اين كلمات هنوز هم در زبان تركي به همان شكل يا با اندكي تغيير تلفظي استمال ميشود. در كاوشگري هايي كه در سالهاي 1920 تا 1930 در لرستان انجام شد آثار زيادي از جمله زين اسب، وسايل خانگي از جنس مفرع، اسلحه، وسايل زينتي و غيره پيدا شد. نقش حيواناتي چون پلنگ، شير، بز وحشي، عقاب و غيره كه بر روي اين اشياء حك شده از ارزش هنري خيلي بالايي برخوردار هستند.

در بررسي ارتباط و خويشاوندي كاسسي ها با تركان امروزي، اسامي مشترك بين آنها نيز از اهميت زيادي برخوردار هست. با نگاهي به اسامي چند تا از شاهان كاسسي اين حقيقت كاملا اشكار ميشود:

-قان داش Gan dash ( دوران شاهي 1726-1760 ق . م )
-بوءيوك آقوم Böyuk Agum (دوران شاهي: 1704-1725 ق . م )
-كاش تي لياش Kashti-liash (دوران شاهي: 1683-1704 ق . م )
-آبي را تاش Abirattash (دوران شاهي: اواسط قرن 16 ق . م )
-آقوم دوم، با لقب kakreme ( قلينج)، ( حوالي 1590 ق . م )
-اورشي قورماش urshigurmash
اسامي چند تا از خدايان كاسسي ها:
-ماراتاش Maratash ( خداي جنگ )
-بورباش borbash ( خداي رعد و برق و باران )
-قيدار Gidar ( اين اسم بعد ها به صورت اسم يكي از قبايل داخل تركان اوغوز ديده ميشود )
تركيب كلمات، معني لغوي و پسوند هاي تركي در اسامي ذكر شده به خويشاوندي زباني تركان امروزي با كاسسي ها هيچ شبهه اي را باقي نمي گذارد.

كاسسي هاي حاكم در بابل بعد از اينكه حاكميت را از دست دادند، به مرور زمان در بين سامي ها حل شدند و آنهايكه در لرستان بودند بعد از به قدرت رسيدن هخامنشيان از طرف تات هايي ( به اصطلاح اريايي ها ) كه به تدريج در سرزمين انها ساكن ميشدند تحت آزار و اذيت قرار گرفته و اكثرشان به مرور زمان با تاتها قاطي شده و زبانشان آريايي شد، ولي عده اي از كاسسي ها هنوز هم زبان خود را حفظ كرده و در شمال و شمال شرق لرستان ، يعني در غرب همدان، اسداباد و منطقه سونقور ( سنقر ) زندگي ميكنند و زبانشان لهجه اي از تركي محسوب ميشود.

خوشبختانه بدليل آثار نوشتاري و هنري زياد باقي مانده از كاسسي ها، پان فارسها نميتوانند كاسسي ها را به خودشان منتسب كرده و استفاده تبليغاتي از انها بكنند.
عده اي از تاريخ دانان حتي بخـتـياريها را غـير اريايي دانـسته اند. شيـندلر تاريخ دان و محقق معروف، آنان را غير ايراني ( منظور غير اريايي ) كه تـبارشان به ترك ها و مغـول ها مي رسد و بـين سالهاي 1900-2900 قـبل از هـجرت به ايران آمده، دانسته است.


كمپين تاسيس فرهنگستان زبان توركي در ايران

یازار : ay han

+0 به یه ن

كمپين تاسيس فرهنگستان زبان توركي در ايران

سلام دوستان عزيزsmiley21

كمپيني براي تاسيس فرهنگستان زبان توركي در ايران آماده شده است. لطفا امضاء كنيد و به اين كمپين بپيونديد.

آدرس: www.tiniyurl.com/turkdili

البته اين كمپين فيلتر شده است. در صورتي كه نتوانستيد وارد شويد در صفحه پيام فيلترينگ وارد گزارش و شكايات وارد شده و اعتراض خود را به صورت كتبي در اين بخش اعلام كنيد. و يا از طريق زير تماس بگيريد و اعتراض نماييد.

تلفن: 38582314-021 -
 شماره تلفن همراه
09365464328



صفحه فيسبوك كمپين امضاء براي تاسيس فرهنگستان زبان تركي

در ايران شروع بكار نمود


كمپيني در شبكه اجتماعي فيسبوك با نام " كمپين امضاء براي تاسيس فرهنگستان زبان تركي در ايران " از سوي گروهي از پيشروان حفظ و بسط زبان تركي تاسيس گشته است.
 
در بيوگرافي صفحه مديران اين كمپين هدف از تاسيس كمپين مذكور را چنين بيان نموده اند:
اين صفحه در راستاي پيگيري وعده هاي انتخاباتي رئيس جمهور حسن روحاني و از جمله تاسيس فرهنگستان زبان تركي در ايران و به منظور هماهنگي جمع آوري امضاء در اين باره كه جزئيات آن در روزهاي آتي اعلام خواهد شد، ايجاد شده است. پس از جمع آوري امضاهاي لازم، اين درخواست ملي-فرهنگي همه تركان ساكن در ايران به صورت يك نامه سرگشاده انتشار خواهد يافت و سپس نسخه اي از آن به دفتر رياست جمهوري حسن روحاني فرستاده خواهد شد.
 
از همه تركهاي ساكن در ايران، فارغ از محل و استان سكونتشان، در شمال غرب، در مركز، در جنوب، در شمال شرق و ديگر بخشهاي آن؛ فارغ از لهجه زبان تركي كه بدان صحبت مي كنند؛ فارغ از تعلقات طايفه اي و فارغ از تمايلات و وابستگيهاي سياسي و ايدئولوژيك خود، انتظار مي رود كه در اين امر فرهنگي- ملي كه از آن همه و تك تك شهروندان ترك ايران است اشتراك كنند. 
 
حسن روحاني كه به تازگي بر مسند قدرت اجرائي در ايران انتخاب شده در زمان انتخابات در شهرهاي ترك نشيني همچون تبريز، اورميه، اردبيل و ... يكي از شعارهائي انتخاباتي خود را گشايش فرهنگستان زبان و ادب تركي بيان نموده بود و بدون ترديد مسئله وجود تبعيض زباني موجود در ايران و كمك به رفع آن يكي از مهمترين علت ها براي انتخاب اين شعار از سوي وي بوده است. جامعه ترك نيز به مانند ديگر گروههاي ائتنيكي – زباني در ايران به جد خواستار برخورداري از حقوق اوليه خود در "آموزش به زبان مادري" در تمامي سطوح، رسميت و سراسري شدن زبان تركي در ايران ،رفع تبعيض هاي زباني – فرهنگي و ... مي باشد و بي شك تاسيس فرهنگستان زبان و ادب تركي مي تواند سبب آشتي جامعه ترك با دولت ايران و قدمي هرچند كوچك به رفع تبعيض هاي زباني گردد.
 


  • [ 1 ][ 2 ][ 3 ][ 4 ][ 5 ]

  • اهرریقره داغ - ار��بارانابزار آتا بابا سوزلری برای وبلاگ ها و سایت ها