سيد قاضي تبريزي
یازار : ay han

يه روز يه تركه ميره سبزي فروشي تا كاهو بخره عوض اينكه كاهوهاي خوب را سوا كند ، همه ي كاهو هاي نامرغوب را سوا ميكنه و ميخره
ازش مي پرسند چرا اينكار را كردي ؟ ميگه : صاحب سبزي فروشي پيرمرد فقيري هست
مردم همه ي كاهوهاي خوب را ميبرند و اين كاهوها روي دست او ميمانند و من بخاطر اينكه كمكي به او بكنم اينها را ميخرم
اينها را هم ميشود خورد
اين تركه كسي نبود جز عارف بزرگ آقا سيد علي قاضي تبريزي.
مهدي باكري
یازار : ay han

يه روز يه تركـــه ميره جبهه
بعد از يه مدت فرمانده ميشه
يه روز بهش مي گن داداشت شهيد شده افتاده سمت عراقي ها اجازه بده بريم بياريمش
جواب ميده كدوم داداشم؟
اينجا همه داداش من هستن
اون تركـــه تا زنده بود جنگيد و به داداش هاي شهيدش ملحق شد
اون تركـــه كسي نبود جز مهدي باكري
علامه اميني
یازار : ay han

به يه تركه گفتند كتابي بنويس
تركه
براي تاليف آن كتاب حدود چهل سال تحقيق و مطالعه كرد و بيش از ده هزار
كتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار كتاب، مراجعه مكرر داشت
او براي يافتن منابع و كاوش در كتاب خانه هاي هند، تركيه، ايران، عراق و ...،
سفرهاي متعدد انجام داد و بالاخره يك كتاب يازده جلدي نوشت
اين تركه كسي نبود جز علامه اميني و آن كتاب نيز همان الغدير بود
علامه طبا طبايي
یازار : ay han

در وسط ذكر هنوز تمام نشده بود كه يك حوري بهشتي با جامي در دست از سمت راست او مي آيد و جام شراب بهشتي را تعارف ميكند
اما چون ذكر هنوز تمام نشده بود تركه به حوري اعتنا نميكنه
حوري از سمت چپ ميآيد ولي بازهم تركه اعتنا نميكنه و حواسش را جمع ذكر حقتعالي ميكند
تا اينكه حوري از نظر ناپديد ميشه و تركه بالاخره ذكر خدا را همانگونه كه
استادش گفته بود كامل ميكنه
اين تركه كسي نبود جز علامه طباطبايي